شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ شمسی :دری بسوی گنجها :کتابخانه های مجازی و الکترونیکی


شبه یادداشتها

۲۳ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

دری بسوی گنجها :کتابخانه های مجازی و الکترونیکی

دو سه سال پیش بخاطر علاقمندی شدیدی که در وجود من  به خواندن فهرست های کتابهای خطی موج می زند مدتی   در جستجوی خرید فهرست پنج جلدی کتابهای خطی کتابخانه ملک بر آمدم که توسط استادان بی بدیل هم چون ایرج افشار، محمد تقی دانش پژوه و حجتی کرمانی تهیه و تنظیم شده است. 

ولی این مهم حاصل نشد و من فقط توانستم یک جلد از این پنج جلد را تهیه کنم و آرزو بدل من ماند .

این نکته را هم اضافه کنم که فکر می کنم فقط افراد و اشخاص معدودی یافت شوند که به  خواندن فهرست کتابها علاقمند باشند و من یکی از آنان هستم. همان گونه که به دائره المعارف خوانی  عادت فراوان دارم. و یا مطالعه همیشگی فرهنگ لغات فارسی و زبانهایی را که آموخته ام از دست نمی دهم.

اما امروز در حالی که مشغول مرور کتابهای قابل دانلود از سایت کتابخانه مجازی ادبیات بودم، مشاهده کردم که هر پنج جلد فهرست نایاب مورد علاقمندی با سخاوتمندی خاص برای دانلود آماده و درسایت قرار گرفته اند. من نیز بلادرنگ به دانلود هر پنج جلد فهرست پرداختم.


حقیقتا می توان اعتراف کرد که اینترنت پایگاهی است که  گنج های  باد آورده در آن فراوان است بشر ط آن که هوشمندی ما را به سمت گنج و نه رنج هدایت کند.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها :۲۳ مرداد ۱۴۰۰ شمسی :رازبزرگ: یک جمله و یک کلام می تواند همه چیز را زیر و زبر کند


شبه یادداشتها

۲۳ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

رازبزرگ: یک جمله و یک کلام می تواند همه چیز را زیر و زبر کند


جوزف کمپل   اسطوره شناس آمریکایی  که در زمینه اسطوره شناسی مطالعه بسیار کرده بود زمانی یک جمله بر زبان آورد: بدنبال سعادت خویش باش!(Follow  your bliss)...همین یک جمله بر  تفکر فلسفی مردمان و سیاستمداران  بخصوص در آمریکا و اروپا اثر فراوان گذارد. درست همان گونه که هابز فیلسوف انگلیسی به مردم آن کشور و حتی خیلی از اروپائیان این فکر را تزریق کرد که انسان باید گرگ انسان باشد. 

حتی جرج لوکاس در فیلم " جنگ ستارگان" از همین شعار جوزف کمپل  استفاده کرد. 

خوب الان در خیلی جاها همه سر هم کلاه می گذارند. هر کس باید بفکر خود باشد و بس! شما وکیل می گیرید که نجاتتان دهد همین وکیل چنان شما راومی دوشد که صدای استخوانهای سینه اتان که هیچ بلکه صدای خرد شدن بنیاد روحتان نیز می به گوش می رسد. 

بانکها بر تمام زندگی مردم مسلطند و هر لحظه کوچکترین اشتباهی و یا غفلتی سربزند همه زندگی مشتری را به باد فنا می دهند. ثروت زیاد هست ولی در دست عده ای معدود ! بقیه باید در تمام عمر کار کنند.

البته در برخی کشورها اقداماتی مثبت صورت گرفته است . مثلا در کانادا ، سوید ، دانمارک، نروژ، سوئیس و...کسی نمی تواند دو کار هم زمان داشته باشد و از دوجا حقوق دریافت کرد. در بخش دولتی که محال است چنین وضعی پیش آید. چون در فضای آنان هم  این شعار شنیده می شود که: فقط بدنبال خوشبختی خود باش!بنابر این بازرسان به هوشند که کسی از این خطاهای نابخشودنی نکند.

در حقیقت  بر خی مردمان در بر خی سرزمین ها این شعار را این گونه اصلاح کردند: بدنبال خوشبختی خویش باش و لی مواظب باش که به خوشبختی دیگران صدمه ای نزنی ، و گرنه بهایی سنگین خواهی پرداخت که هر گز از زیر بار آن کمر راست نخواهی کرد.

امیر تهرانی

ح.ف


شبه یادداشتها :۲۲ مرداد ۱۴۰۰ شمسی :از دیروز : مردناشناس در راه آهن مرکزی شهر لاهه هلند


شبه یادداشتها

۲۲ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

از دیروز

مردناشناس در راه آهن مرکزی شهر لاهه هلند

سالها پیش   روزی در ایستگاه مرکزی را ه آهن لاه هلند می خواستم باقطار به آمستردام بروم و خود را به فرودگاه بر  سانم. تقریبا زمانی بود   که تلفنهای عمومی تازه کارتی شده و با استفاده از کارت اشخاص             می توانستند تلفن کنند . 

ولی پیش از سوار شدن قطار باید یک تلفن فوری و حتمی به کارمند هلندی شرکت   می کردم. ولی از آنجا که شارژ کارتم تمام شده بود عملا نمی توانستم از تلفن عمومی استفاده کنم.در آن زمان فقط بانکها کارت شارژ می فروختند و در آن ساعت بانک راه آهن تعطیل شده بود،یک تلفن هم با سکه کار می کرد و من سکه به اندازه کافی نداشتم.

حدود سه یا چهار دقیقه در اطراف تلفن ها قدم زدم که ناگهان متوجه شدم مردی حدود پنجاه سال از محل توقف قطار ها که به هیچوجه مشرف به سالن اصلی نبود وارد سالن شده و نگاهش را بر من متمرکز کرده و بسوی من در حرکت است ....

وقتی به من رسید پرسید: شما می خواهید تلفن کنید وکارت تلفن ندارید؟ ومن  پاسخ مثبت دادم ، او نیز  کارت تلفن خود را به من داد و  گفت: از کارت من استفاده کنید،

گفتم: پس هزینه آن را من به شما می پردازم

گفت: آقا ما همه انسان هستیم و وظیفه داریم به یکدیگر کمک کنیم . شما هم در جایی دیگر به یک نفر که نیاز دارد کمک کنید.

پس از آن که تلفن کردم از او تشکر فراوان کردم و او با لبخندی گفت: وظیفه بود.کاری نکردم.

امیر تهرانی

ح.ف



شبه یادداشتها: ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ شمسی: از دیروز از دیگران: تصادف اتوموبیل کلید خوشبختی بود



شبه یادداشتها

۲۱ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

از دیروز از دیگران

تصادف اتوموبیل کلید خوشبختی بود

یکی از دوستان که اخیرا از جهان رخت بر بست و به سرای دیگر شتافت، تعریف می کرد زمانی در دوره جوانی در حالی که آس و پاس بوده و بر اتوموبیلی ارزان قیمت سوار و در خیابانی در آلمانی بی هدف و سرگشته اتوموبیل می رانده نا گهان  با اتومبیل یک دوشیزه جوان آلمانی تصادف می کند که هم اتوموبیلش  از اتوموبیل او بسیار بهتر بود ه و هم سرو وضع و شکل و قامت و هیکلش،

خودش می گفت: از همان ابتدا فهمیدم که گیر افتاده ام. اگر پلیس راهنمایی مرا مقصر تشخیص دهد بزرگترین مشکل من تعمیر ماشین طرف مقابل خواهد بود که از عهده اش برنمی آمدم.

از اتوموبیل که پیاده شدیم با هم دست دادیم و هردو اظهار تاسف کردیم. باید صبر می کردیم تا متخصص راهنمایی رانندگی برسد و گزارش تهیه کند. بنابر این به او پیشنهاد کردم که به کافه آن طرف خیابان رفته و قهوه ای نوش جان کنیم. او هم پذیرفت ...

در کافه خود را معرفی کردم او هم همین کار را کرد ، گفتم هنوز ازدواج نکرده ام، او هم گفت که ازدواج نکرده است.گفتم : شاید بتوانیم بر ای هم زوج و همسران خوبی باشیم. پاسخ داد: شاید.  و ما دو ماه بعد باهم ازدواج کردیم و آز آن زمان به بعد در هایموفقیت یکی پس از دیگری بروی من باز شد.

پس در تصادفها نیاز به اینهمه جار و جنجال نیست، چون خود تصادفات در حد خود این روزها مصیبتند.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها :۲۰ مرداد ۱۴۰۰ شمسی: یاد ی از یک فیلسوف که دیوانه شد


شبه یادداشتها

۲۰ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

یاد ی از یک فیلسوف که دیوانه شد


کار ل فریدریش نیچه نویسنده وفلسفه پرداز آلمانی   معتقد بود اهل حقیقت یعنی ؛ آدم بی خدا ، شرزه  و تنها...او تبلیغ زیادی کرد که خدا مرده است.  ولی 
آثار نیچه تماما  در خدمت نازیسم و فاشیسم قرار گرفت.

 چون فلسفه او همان او بود که فاشیسم و نازیسم به آن احتیاج داشتند. اما این آدم بی خدا ی ، شرزه و تنهای شجاع از فلسفه فکری خود چه محصولی برای خود درو کرد؟


"نیچه زندگی شخصی پر تلاطمی داشت و چندان با زنان هم میانه‌ای نداشت. نیچه دائماً بیمار بوده و سردرد داشته و این سردردها را نتیجه زایش افکار نو می‌دانسته‌است.در اواخر عمر نیچه خواهرش از او مراقبت می‌کرد.
نیچه در ده سال آخر عمرش عملاً دیوانه بود. برخی روانپزشکان هم‌عصر نیچه به ویژه پزشکان معالج او علت دیوانگیِ نیچه را فلج تدریجیِ مغزی ناشی از عفونت سیفلیس دانستند. 
بنا بر این نظریه، طی سال‌های ۱۸۶۴ تا ۱۸۸۸ نیچه ابتدا در یکی از روسپی‌خانه‌های اروپا به سیفلیس مبتلا شده و سپس دچار فلج مغزی شده‌است. "
منبع ویکپدیا
البته خواهرش مدعی بود که نیچه بخاطر سردرد های مکرر داروی  مسکنی بنام کلورال مصرف می کرد و این علت جنون او بود که از لحاظ پزشکی این مطلب به هیچ وجه مورد قبول نیست.
برخی گفتند که او کار فکری زیاد کرده و دیوانه شده بود. ولی این هم قابل قبول نیست. چون هر کسی می تواند بیاید و بگوید : خدا مرده است، و یا این که اهل حقیقت یعنی آدم بی خدا و شرزه و تنها! اینها که نیاز به فکر شدید ندارد.هر بی فکری می تواند این گونه فکر کند.
باید هوشمند باشیم و گول نامها و شهرتها را نخوریم.

امیر تهرانی

ح.ف