شبه یادداشتها
31 خرداد 1401
چرا بیشتر از بدبختی ها حرف می زنیم؟
ادامه مطلب ...شبه یادداشتها
30 خرداد 1401
چهار کشف جدید در باره انسان
امروزه دریافته اند که فرمول دکارت: من فکر می کنم پس هستم کافی نیست بلکه فرمول جدید این گونه ارایه شده است:
من دریافت میکنم، من میتوانم، من اراده میکنم، من هستم.».
در ضمن «من میتوانم» و «من اراده میکنم»، تجربیات لازم برای هویتند.
این مسأله ما را از این موضع توجیه ناپذیر در درمان که بیمار اول حس هویت پیدا میکند و بعد عمل میکند، میرهانَد.
برعکس، او هویت را حین عمل یا دست کم در امکان انجام عمل تجربه میکند.
امیر تهرانی
30 خرداد 1401
شبه یادداشتها
۲۹ خرداد ۱۴۰۱
چرا از بعضی ها می گریزیم؟
کی گورنو: "محیط و رفتار های دیگران ممکن است در شما موجب رفتارهای گوناگونی شود که طیف آن از مهربانی زیاد تا خشونت و دشمنی گسترده خواهد بود.
هدف همهی رفتارها آن است که درگیر نشوید و با شخصی که بیش از همه می تواند ترس وجودی شما را بیدار کند در ارتباط قرار نگیرید.
این رفتارها با ترسهای سطحی مربوط به موقعیتها، مانند ترس از نداشتن فضای حیاتی یا امکان اظهار وجود در مقابل دیگران مخفی میشود."
با اندکی تغییر
امیر تهرانی
شبه یادداشتها
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
سایه های گذشته طول می کشند تا محو شوند
نویسنده ای بنام دراکولیچ در مورد این که آیا کمونیسم از جهان رخت بربسته و یا خیر نوشته است:
"میدانم که امروز دیگر در غرب «پایان کمونیسم» حرف تازهای به حساب نمیآید، عبارتی است متداول که معمولا برای توصیف وضعیت فعلی اروپای شرقی به کار میرود و واقعیتی مسلم محسوب میشود. وقتی این عبارت را در سخنرانیهای سیاسی میشنوی، یا در روزنامهها میخوانی به نظر خیلی خوب و عالی میآید.
اما واقعیت چیز دیگری است، واقعیت این است که کمونیسم هنوز به جای خود باقی است؛ کمونیسم هنوز در رفتار مردم، حالت چهرهشان و طرز فکرشان تداوم دارد.
علیرغم برگزاری انتخابات آزاد و بزرگداشت آغاز به کار حکومتهای جدید در پراگ، بوداپست و بخارست، حقیقت امر این است که بعد از همهی اینها، مردم همچنان در همان آپارتمانهای کوچک و شلوغ زندگی میکنند، سوار همان اتومبیلهای نامطمئن میشوند، همچنان نگران سلامتی فرزندان رنگپریدهشان هستند، سر همان کارهای ملال آور میروند- البته اگر اصلا کاری گیرشان بیاد - و همان غذای بیکیفیت را میخورند.
زندگی هنوز همان سکون فرساینده را دارد؛ زندگی چیزی است که باید تحملاش کرد، نه چیزی که بتوان از آن لذت برد.
هنوز تا پایان کمونیسم راه بسیاری مانده چون کمونیسم بیش و پیش از آنکه یک ایدئولوژی سیاسی و روش حکومت باشد، یک موقعیت ذهنی است.
قدرت سیاسی ممکن است یک شبه دستبهدست شود و زندگی اجتماعی و اقتصادی ممکن است به سرعت از آن تبعیت کند، اما شخصیت آدمها، که تحت حکومت رژیم کمونیستی شکل گرفته به این سرعت تغییر نخواهد کرد. ارزشهای خاص و شیوهی بخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیت مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آن چقدر زمان ببرد."
بنابر این تصور این که یک شبه طرز تفکری که مدتی طولانی بر ذهن انسان حاکم بوده فروریزد آرزوی غیر منطقی است. باید با زمان جلو رفت ...این زمان است که همه چیز در ساحت او تجلی پیدا می کند.
امیر تهرانی