شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها: ۷ مرداد ۱۴۰۰ شمسی: از دیروز: اگر به رم (ایتالیا رفتید...)مواظب ضربه روزنامه باشید!


شبه یادداشتها

۷ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

از دیروز

اگر به رم (ایتالیا رفتید...)مواظب ضربه روزنامه باشید!

امروز تراول اویت دات کام  یک سری نصیحت به مسافرانی کرده بود که عازم  ایتالیا هستند. از جمله:
"...اگر نیازی به مدارک  ندارید ، آن را به همراه نداشته باشید - به خصوص گذرنامه خود را.  استیو این نکات را به بازدیدکنندگان ارائه می دهد تا از جیب بری در مناطق توریستی خودداری کنند:

همیشه دست خود را روی کیفی که روی شانه شما آویزان است نگه دارید یا کیف خود را جلوی خود نگه دارید.

کیف پول خود را در جیب پشت خود قرار ندهید.

از قفل بار ارزان استفاده کنید که می توانید زیپ های کوله پشتی یا کیف خود را در مناطق شلوغ قفل کنید.

در رستوران ها و کافه ها ، کیف خود را بجای آویزان کردن آن از روی صندلی ، در آغوش خود بگذارید و در صورت صرف غذا بیرون ، تلفن خود را روی میز نگذارید..."

خاطره از چند سال پیش!

زمانی که من مدیر بازرگانی شرکتی در تهران بودم و در َضمن همزمان مدیر عامل شرکتی در هلند، با انواع قشرهای اروپایی از جمله ایتالیایی ها د ر تماس بودم. وقتی رئیس هئیت مدیره ما که خود مدیر عامل  شرکتی معروف هم بود عازم سفر به ایتالیا بود به وی گفتم: د ر فرودگاه مواظب مدارک و پول خود باشید!

پوز خنده ی زد و گفت : بابا ما را دست کم گرفتی...مافیا هم نمی تواند پول مرا بزند...

چهل هشت ساعت بعد خبر دار شدیم که هم پاسپورتش و هم چهار هزار دلار پول اش را یکجا زدند، آنهم با یک حرکت دست ، آنهم با یک ضربه روزنامه به سینه اش!

خودش بعدا تعر یف کرد که وقتی در حال خروج از فرودگاه بوده خانم نابینایی  به او نزدیک شده و با روزنامه ای که در دست داشته ضربه روی سینه او زده و مدام می گفته : من نابینا هستم ...لطفا راه را باز کنید!

وقتی از فرودگاه بیرون می آید متوجه می شود با همان یک ضربه هم پاسپورت و هم‌پولش را از درون جیب کتش   بیر ون کشیده است...

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : ۵ مرداد ماه ۱۴۰۰ شمسی : از دیروز :مامور حراست هتل سوخومویت در بانکوک: آقا آدم باید روزی حلال بخورد...


شبه یادداشتها

۵ مرداد ماه ۱۴۰۰ شمسی

از دیروز


مامور حراست هتل سوخومویت در بانکوک: آقا آدم باید روزی حلال بخورد...

خیلی سال پیش که به تایلند رفتم  متوجه شدم روز و شب دختران جوان وارد هتل سوخومویت هتل محل اقامت ما شده و پس از معرفی خود به مامورین حراست به طبقات مختلف می روند. می دانستم که آنان برای خود فروشی به آنجا آمده و به اتاقهای مشتریان در هتل می روند.

نکته ای که تعجب مر ا جلب کرد این بود که وقتی این دختران خود فروش              می خواستند هتل را ترک کنند باید مجددا به نزد مامورین حراست رفته و آنها با تلفن صحبت می کردند و سپس اجازه می دادندکه هتل را ترک کنند.

از یکی ازاین مامورین حراست پرسیدم : چرا وقت خروج از هتل این دخترها را متوقف می  کنید و داستان این تلفن شما چیست که پس از آن اجازه خروج به این دختران می دهید؟

نگاهی حاکی از تعجب کرده و پاسخ داد: آقا آدم باید روزی خود حلال بخورد.  من به اتاق مشتریان تلفن می کنم تا مطمئن شوم که از سرویسی که این دختر ها ارائه کرده اند راضی بوده اند و یا خیر!چون در غیر این صورت مزدی که اینان می گیرندحلال نیست.

پرسیدم : اگر مشتری راضی نبود؟

با جدیت تما م‌پاسخ داد: مجددا به همان اتاق باز می گیرند تا رضایت مشتری را جلب کنند.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : ۴ مرداد ۱۴۰۰ شمسیَ : چرا بعضی ها خوشبختند؟


شبه یادداشتها

۴ مرداد ۱۴۰۰ شمسیَ

چرا بعضی ها خوشبختند؟

راستش پاسخ به این پرسش ممکن است قدری بحث برانگیز باشد و لی یادم هست که برتراندراسل  فیلسوف انگلیسی زمانی گفته بود: "برای خوشبخت کردن یک جامعه نیاز به هوشمندی است."

یعنی فقط یک پدر هوشمند می تواند یک خانواده را به سمت خوشبختی هدایت کند. در ضمن خوشبختی  تنها ثروتمند بودن نیست بلکه ثروت یکی از بنیانهای اصلی خوشبختی است. مثلا پیکاسو نقاش معروف گفته بود: من دوست دارم  فقیر باشم ولی پول زیادی در بیاورم...از این سخن بوی خوشبختی به مشام        نمی رسد.

ولی  فهرست عوامل خوشبختی را می توان این گونه نوشت : محتاج و درمانده نبودن، نداشتن ترس از آینده، سلامتی روحی و جسمی و، شغل مطمئن و سود آور و تامین کننده، روابط خانوادگی و اجتماعی درست و سالم و ...همه اینها در مجموع یک خانواده خوشبخت  و یا یک جامعه خوشبخت را می سازند...واین صد در صد نیازمند هوشمندی است.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : ۳ مرداد ۱۴۰۰ شمسی : واقعیت چیست؟


شبه یادداشتها

۳ مرداد ۱۴۰۰ شمسی

واقعیت  چیست؟

امروز به صفحاتی از کتاب فلسفه چیست؟ نوشته هایدگر فیلسوف آلمانی نگاهی انداختم. بحث در باره معنای فلسفه و هستی بود...و این که ار سطو گفته است : فلسفه هر چه که پیش برود آخر کار به معنای حقیقی هستی دست نخواهد یافت. سپس هاید گر با نقل جمله ای از ارسطو می نویسد که ارسطو در پی این بود که هستی و واقعیت را بهم پیوند بزند و نشان دهد که هستی همان واقعیت  است که در زبان یونانی " انرخیا یا همان انرژیا " گفته می شود.

اگر این تعریف را بپذیریم باید نیز بپذیریم که هرچه واقعیت ندارد هستی هم ندارد... برای مثال کوهی از جیوه نمونه خوبی است. چون جیوه ماده فراری است و هر گز بصورت تپه و کوه در نمی آید...شاید بدین طریق بتوان بسیار ی از باور های خرافی را بدور ریخت ...چون آنها واقعیت ندارند پس هست ندارند ویعنی وجود ندارند.

امادر ضمن اگر بنابه تعریف ارسطو فلسفه هر گز به  کشف حقیقت هستی نائل نشود و هستی همان واقعیت باشد در نتیجه فلسفه هیچ وقت به شناخت واقعیت نیز نایل نمی شود.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : یکم مرداد ۱۴۰۰ شمسی : دلهره هستی خوب است یا بد؟


شبه یادداشتها

یکم مرداد ۱۴۰۰ شمسی

دلهره هستی خوب است یا بد؟

همه از زمانی که بدنیا می آمدیم هر روزه و چه بسا هر لحظه دلهره هستی را تجربه می کنیم؛ میل به زنده ماندن و بیشتر و بیشتر د ر کنار عزیزان بودن!

این دلهره و میزانش اغلب اوقات ثابت و خفیف است. اما حوادث گوناگون باعث   می شود که بر  میزان این دلهره بخاطر هستی و زنده ماندن افزون گردد. برخی اوقات این دلهره نجات بخش است و ما بدنبال راه نجات می گردیم و برخی اوقات ما را به مات شدن در صفحه شطرنج هستی می برد.

اخیرا یکی از آشنایان به کرونا و از نوع شدید آن مبتلا شد. با توجه به آن که مرد میانسالی است که پا به سن گذارده و بیماری قند دارد او را دربخش سی سی یو بستری کرد ند.دیروز که حالش را پرسیدم گقتند: بهتر شده  و آثار بهبودی در او بوجود آمده است.

دکتر معالج اش درآخرین معاینه به او گفته بود: چون نترسیدی زنده ماندی ...وگرنه شدت بیماریت بسیار بالا بود...به بیان دیگر این شخص دلهره هستی داشت و لی گویا علیرغم ابتلا به کرونا، میزان  دلهرههستی  او در حد معمول بو ده است.

باید توجه داشت که میزان معتدل دلهره هستی به معنای بی خیالی و بی توجهی به قوانین بهداشت و سلامت نیست. بلکه دلهره هستی د ر حد منطقیش بسیار خوب است. 

این نکته را اضافه کنم که اگر پای فلسفه به میان کشیده شود که چون هستیم  دلهره هستی داریم باز این در حد معقولش قابل قبول است و بیش از آن دلهره ضد هستی است...

امیر تهرانی

ح.ف