چرا ابن همه خشونت وجود دارد؟
یک رابطهی منطقی میان بیاحساسی و خشونت وجود دارد. این حادثه با ناباوری به ارزشها شروع می شود که بسیار بسیار خطرناک است. چون این گونه زیستن است که بی احساسی را پدید میآورد؛... و بیاحساسی بیرحمی و خشونت ایجاد میکند. این همان پدیده زورگویانه کنترل عقل و فکر است.
همه اینها زمانی رخ می دهد که انسان تحت بمباران های فکری هدفمند به یک حالتی برده می شود که در روانشناسی مرز " سرگشتگی و پریشانی " نامیده می شود. این گونه است که گرگی درون کالبد آدمی متولد می شود.
چون در این مرحله انسان آماده پذیرش هر طرز فکر ی است که به او القاء می شود. او دیگر خودش نیست، بلکه زنجیر عقل و فکرش بدست مربیان نامریی است که از او یک انسان بی احساس و فاقد ارزش ها می سازند.
شوربختانه کدر سطح اجتماع همه نوع ابزاری تقریبا مجانی وجود دارد تاچنین بی احساسی و ریزش باورها را در بشر ایجاد کند.
از شوک حاصل از بعضی اشکال هنر مدرن، پورنوگرافی و هرزگی گرفته تا افکار آزار دهنده جنسی و ناهنجاری های مفرط در ترورها و قتلها و جنایت ها و...همه حاصل همین بمباران های فکری هستند.
این زمان است که زندگی درونی خشک میشود و احساس با ارزش بودن رو به کاهش است و بیاحساسی رو به فزونی!
دیگر فرد نمیتواند بر دیگری تاثیر بگذارد یا حتی تماسی اصیل داشته باشد، و در نتیجه خشونت مانند ضرورتی دیوآسا برای ارتباط شعلهور میشود، سائقی آتشین که تماس را با سرراستترین شیوه ممکن ، به دیگری تحمیل میکند.
خشونت جایگزین نهایی و ویرانگریست که ناگهان سر بر میآورد تا خلأیی را که هیچ گونه وابستگی و رابطهای در آن نیست، پر کند.
(با استفاده از متن نویسنده ای بنام رولومی)
امیر تهران
ترس درون اعضاء بدن
یک فیلسوف نروژی بنام اسو ندسون که کتاب"فلسفه ترس " را نوشته می گوید:
"شخصی که در یک مورد از یک اتفاق یا یک چیز بدجوری ترسیده است در موارد بعدی هم خیلی آسانتر از همان اتفاق یا چیز خواهد ترسید.
به نظر میرسد وقتی مکررا در معرض اتفاقاتی قرار میگیریم که ما را میترسانند، اعضای درگیر عملا رشد میکنند؛ و لذا آن اعضا در واقع توانایی ارگانیسم را برای احساس ترس بالاتر میبرند.
این امر در نهایت منجر به حالت مزمن ترس در ارگانیسم یا اضطراب میشود."
همین اخیرا بدستور پزشک یک آزمایش مفصل خون از من گرفتند. در این آزمایش میزان فیلتراسیون کلیه های مرا حدود 55 مشخص کرده و در جلوی آن میزان مورد نیاز را 70 نوشته بودند.
خواندن این مطلب باعث نگرانی من شد . چون براساس این محاسبه حدود 30 تا 40 در صد از ظرفیت کلیه های من باید از دست رفته باشد.
آزمایش رابه پزشک مربوطه نشان دادم گفت: مربوط به سن است. باشنیدن این حرف نگرانی من افزایش یافت و اندک اندک درد کلیه های مرا فراگرفت.
بر حسب اتفاق برگه آزمایش همسرم را دیدم در کمال تعجب متوجه شدم که میزان فیلتراسیون کلیه های او 55 است. در حالی که سن او از من کمتر است.اما چون او به این نکته توجه نکرده بود ،تجربه بد مرا نداشت.
بنابر این باید سخن فیلسوف نروژی را پذیرفت که گفت : ترس بیهوده متمرکز بر یک عضو بدن می تواند آنرا بیمار سازد.
امیر تهرانی
هرگاه جغدی دیدید،به یاد نخس بودن و نیک بودن روزها و ایام افتادید، نوشته زیر را بیاد بیاورید حتما تاثیر می کند. چون آنانکه اینترنت را راه اندازی کردند،کامپیوتر ، لب تاپ و موبایل را آفر یدند هر گز به چنین افکاری مخربی روی نیاوردند :
"با آنکه عصر جدید به خود میبالد که توانسته از شر افکار خرافی نجات یابد، زندگی روزمره در عصر جدید نیز مملو از عناصر خرافی است. کسانی که به هر دلیلی "به تخته می زنند" یا در پی آنند که کارهای مهم خود را تا جایی که ممکن است در ساعات و روزهای خوش یمن یا سعد انجام دهند، یا دیدن جغد را نحس میدانند و ... اینها نمیتوانند وجود عناصر جادویی و خرافی را در زندگی روزمره خود انکار کنند. در افکار مردم زمانه ما، بیش از همه اعتقادات و باورهای قرون گذشته، عناصر خرافی آن به جای مانده و کاملا روشن است که بین اضطراب و نگرانی ناشی از دیدن جغد و موفقیت فرد عوام فریب در میان این مردم یک رابطه معنادار وجود دارد."
امیر تهرانی
ترس آینده
زندگی با ترس از در د و رنج نیامده اصلا کار درستی نیست. یعنی در حقیقت از نشده و نیامده رنج کشیدن است.
چون همان گونه که نویسنده ای اروپا یی گفته است:
«چیزی نخواهد گذشت که درد و رنج به سراغم خواهد آمد، و نیازی نیست که با شری به نام ترس آن را جلو بیاندازم و تشدیدش کنم، کسی که از درد و رنج میترسد، پیشاپیش متحمل درد و رنج ترس میشود.»
امیر تهرانی