...و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه
ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى
میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست.
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و میستایند.
حسودان از من متنفرند ولى باز میستایند.
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم.
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آنهایى را که هر روز میبینى و با آنها مراوده میکنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت
اما همگى جایزالخطا
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند ..
من باید بهترین خودم باشم برای تو
و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من ….
خوب ِ من ، هنرِ عشق در پیوند تفاوت هاست
و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها …
تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند
که ، ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .
بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای،
و توقع آغاز همه ی رنج هاست ………
1-فقط افکاری که با پیاده روی بدست میآیند، ارزش دارند.»
2- «زندگیِ بی تحرک گناهیست در برابر روحالقدس.»
نیچه نویسنده المانی
تجریه عمومی:
3- پیاده روی مرتب و همیشگی یعنی:
زندگی سالم، فکر سالم ، روح و جسم سالم
امیر تهرانی
1-فقط افکاری که با پیاده روی بدست میآیند، ارزش دارند.»
2- «زندگیِ بی تحرک گناهیست در برابر روحالقدس.»
نیچه
3- پیاده روی مرتب و همیشگی یعنی:
زندگی سالم، فکر سالم ، روح و جسم سالم
امیر تهرانی
نیچه نویسنده آلمانی گزارش کرده است:
"زرتشت روزی از گرما در زیرِ انجیربُنی خفته بود و دستها را بر چهره نهاده، که ماری دررسید و گردناش را گزید، چنانکه زرتشت از درد فریاد کرد.
چون دست از چهره برگرفت، مار را دید. مار چشمانِ زرتشت را بشناخت و ناشیانه به خود پیچید و رو در گریز نهاد.
زرتشت گفت:«مرو که هنوز سپاسات نگفته ام! تو مرا به هنگام از خواب برخیزاندی. من هنوز راهی دراز در پیش دارم.»
مار غمگین گفت: «راهی چندان در پیش نداری. زهرِ من کُشنده است.»
زرتشت لبخندی زد و گفت:«کجا دیدی که اژدهایی از زهرِ ماری مرده باشد! بیا زهر ات را باز گیر! تو نه چندان توانگر ای که آن را به من بخشی.»
آنگاه مار دیگر بار بر گردن او افتاد و زخماش را مکید."
دوهزار سال، دشمنان عیسی اورا دوغگو، زنازاده، شارلاتان، حقه باز، موجودی افسانه ای و... معرفی کردند و آخر سر با پرداخت خسارتی گزاف مجبور شدند زهر خود را پس بگیرند.
امروزه ما ران هدفی دیگر انتخاب کرده اند و گزش را آغاز نموده اند، باشد که در برهه ای دیگر پس بگیرند.
امیر تهرانی
شبه یادداشتها
ما عادت داریم گناه ناکامیهای خود را به چیزها و اشخاصی نسبت دهیم که بیرون از ما هستند . روز و شب به اینان لعنت می فرستیم. ولی اروین یالوم روانشناس معاصر مقصر اصلی را یافته است:
"-تا وقتی به این فکر چسبیده اید که دلیل خوب زندگی نکردنتان، بیرون از وجودتان است، هیچ تغییر مثبتی در زندگیتان رخ نمی دهد.
-تا وقتی مسوولیت خود را به دوش دیگران بیاندازید که با شما بی انصافی می کنند، (یک شوهر لات، یک کارفرمای زیاده طلب، که از کارمندانش حمایت نمی کند، ژنهای ناجور، اجبارهای مقاومت ناپذیر) وضع شما همچنان در بن بست می ماند.
-تنها خود شما مسوول جنبه های قطعی موقعیت زندگی خود هستید و فقط خودتان قدرت تغییر دادن آن را دارید."
امیر تهرانی