شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

زوزه گرگ و نگاهی دیگر

از جمله جملات انگیزشی که امروز  در اینترنت  این  جمله ها بودند : 

"مهم نیست که دوست داشته می‌شوید یا نه!

اجازه دهید چشمه عشق و مهرورزی، از شما لبریز شود،اجازه دهید عشقتان همه را در برگیرد،بی توقع مهر بورزیدچون گلی خوش بو، عطر خود را پراکنده کنیده،چون همه چیز این جهان الهیست و اگر نگاهت را تغییر دهی خواهی دیدکه زوزه گرگ هم، الهی است."

راستش این جمله آخری " زوزه گرگ" نفس را بند می آورد.چون هرکس به این مقام برسد و حالی و  روحی بلندی در خود بسازد ،هم چون  کوه دماوند خواهد بود که هزاران سال پابرجا و به صحنه جهان افتخار می بخشد.

امیر تهرانی

امیر تهرانی


این نادانی مرده شور برده و آن علم بلند پایه

نادانى یکى از علل انحرافات بشر است؛ ولی علم گرایان افراطی همواره و در همه وقت روی سر این نادانی مرده شور برده می کوبند و همه گناهان را بر گردن منحوس او می اندازند.

"کتاب هفت فیلسوف بد کردار" را دو نویسنده و محقق غربی نوشته و پرونده فسادهای دانشمندانی هم چون ولتر، ژان ژاک روسو، نیچه، فروید ، برتراند راسل ‌، ژان پل سارتر و...را   بر روی چشمان جهانیان باز کرده اند، همان بزرگانی که یقه خود را در جلوی چشم مردم بخاطر عدالت پاره می کنند، در حالی که مظهر فساد و جرم و بی عدالتی  بودند.

چرا؟ چون  انحرافات بشر بیشتر از ناحیه غرایز و تمایلات مهار نشده است، از ناحیه شهوت است،  بخاطر  غضب است،  از  بهر جاه طلبى و برترى طلبى است، به دلیل لذّت طلبـى و  افزون طلبى،و نفس پرستى و ...است. در این گونه موارد نادانی مرده برده شور و ملعون هیچ نقشی ندارد.

از دیگر سوی، علم و دانش این تاج سر آفرینش و انسان ، با همه سترگی و سود مندیش هیچ گونه کنترلی بر شهوت پرستی و برتری طلبی ندارند ، بلکه در موقع لزوم ، خدمتگذار این تمایلات و خواسته های ویرانگر هستند. زیرا چیزی به اسم انتگرال ضد شهوت و معادلات دیفرانسیل ضد تجاوز وجود ندارد.

در عصر ما یعنی  این عصر طلایی و درخشان  شکوه و باروری  علم و دانش چنان   منفعت طلبـى و برتـرى خواهی ، شهوت و غضب، حس جاه طلبى ، حس افزون طلبى  استخدام و استثمار بشر، نفس پرستى و نفع پرستى بشر و بالاخره ستمگرى بشـر اوج گرفته که اگر مرد و زن  ۸۰ ساله تا کودک خردسال در جایی تنها باشند از خطر دزد  و متجاوز  در امان نیستند. ملتهای ضعیف بازیچه دست کشور ها و قدرتهایی هستند که سر تا پا مسلح و آراسته به زیور علم و دانش اند.

پس علاوه بر نادانی دانایی هم مقصر و یا حد اقل در این ارتباطات نا کار آمد است.

امیر تهرانی

خداهست ، خدا نیست


از تک وتوکی از حرفهای خدا نا باوران مثل ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسه خوشم می آید. چون جرئت بخرج داد و حرف دلش را زد که تقریبا حرف دل همه خدا ناباوران است، منتهی او جرئت گفتنش را داشت و بقیه ندارند.

او گفت: من خدا را کنار گذاشته ام تا هر کار می خواهم در دنیا انجام دهم

وقتی از این نظر او مطلع شدم ، با خودم گفتم: مگر او چه کارهایی می خواسته انجام بدهد که باید خدا را کنار می گذاشته است.

این پرسش من بی پاسخ بود تا این که نامه های سیمون دو بوار معشوقه و کار چاق کن پا انداز او در عرصه روابط جنسی    منتشر شد. این سیمون خانم یک هم جنس باز قهار بود که کمتری دختری می توانست از دام او بگریزد. به هر حال  و آن وقتبود که  فاش شد  ؛ ژان پل سارتر ده ها دختر دانشجوی خود را مثل برده جنسی بکار گرفته بوده و حتی افتخار می کرده که مثلا بکارت یک دختر چهارده ساله را در فلان هتل  بر داشته است.هم چنین او جزئیات کارهای جنسی خود با این دختران را مو به مو برای سیمون دو بوار تعریف می کرده است.

این روزها که کتاب " هفت فیلسوف بد کردار" منتشر شده، بیشتر از بیش فهمیدیم که ژان پل سارتر و سیمون دو بوار برای انجام آن همه شرارت و فساد ناچار بودند که خدا را انکار کنند.

اما این که خدا هست یا نیست؟ از ور نر هایزنبرگ فیزیکدان بزر گ آلمان و کاشف اصل عدم قطعیت در فیزیک کوانتمی و برنده جایزه نوبل فیزیک گفتاری در این باب وجود دارد:

اولین جرعه ای که از لیوان علم می نوشی تو را متقاعد می کند که خدا وجود ندارد، اما به نوشیدن که ادامه می دهی  متوجه می شود که در انتهای لیوان خدا  منتظر توست.

ودر انتها نکته ای را باید از برخی از  خدا باوران بپرسم:

 اما تو چنانکه می نمایی هستی؟

امیر تهرانی

جامعه عقب مانده و ناراحت چه نوع جامعه ایست؟

در این روزها اشخاص متعدد از من پرسیدند و می پرسند چرا دارا و ندار ابراز نارضایتی می کنند ؟

راستش دروغ چرا؟ خیلی ها مشکل مادی دارند، در گیر بیماری هستند ، خانه ندارند ،و...البته اینان حق دارند که گله کنند.

 اماآن کس که همه چیز دارد و زیادی هم دارد ، او چرا از ندار ها و مشکل دارها بیشتر اظهار ناراحتی می کند ؟

بدنبال بررسی این  موضوع بودم و حیرت مرا درربوده بود که در مقاله ای در عصر ایران خواندم:

"-وقتی برای فرار از ترافیک پشت آمبولانس می‌افتیم.

-وقتی برای نرفتن تا سطل زباله آشغالمان را روی زمین پرت می‌کنیم.

وقتی برای خریدن زودتر نان در صف جلو می‌زنیم.

-وقتی برای اینکه در سازمانی کارمان سریع‌تر انجام شود رشوه می‌دهیم.

-وقتی در مسافرت به ترافیک می‌رسیم و تلاش می کنیم از سمت راست و  خاکی چند ماشین جلوتر بیفتیم.

-وقتی برای کمتر کار کردن یا بزرگ جلوه دادن کار، پرونده و کاری که امروز قابل انجام است را به روز دیگر موکول می کنیم.

- وقتی کالایی را گرانتر می‌فروشیم تا سود بیشتری کنیم.

-وقتی می‌توانیم صد متر جلوتر پارک کنیم اما ترجیح می‌دهیم که درست مقابل جایی که کار داریم دوبله پارک کنیم.

-این وقت‌ها و بسیاری از اوقات شبیه به اینها ممکن است چند دقیقه ای زودتر برسیم، چند لحظه کارمان سریع‌‎تر انجام شود، کمی زودتر به خانه برویم. کمی پول بیشتری به دست آوریم. اما وقتی برآیند همه این بدو بدو‌ها و تلاش‌ها برای پیش افتادن را می‌بینیم احساس حرکت رو به جلو و پیشرفت را نداریم. مدام حس در جا زدن و نرسیدن و عقب ماندن داریم. این حس غالب اجتماع ایران است که هیچ کسی در هیچ طبقه اجتماعی حس آرامش و پیشرفت را ندارد.

اما دلیل این حس چیست؟ 

حسی است  که من اسمش را می گذارم عقب ماندگی اجتماعی. حسی که باعث افسردگی، نارضایتی فردی و روحی است و مانع پیشرفت اساسی و درست جامعه می‌شود."

از نوشتار آقای فرنود حسینی در عصر ایران

انتخاب: امیر تهرانی

فاجعه در هنگام جراحی چشم من

گزارش حقیقی

کم کم متوجه شدم که هر دو چشمم دچارتاری شده اند. ایران نبودم بناچار به مرکز چشم پزشکی معروفی در خارج کشور مراجعه کردم ، گفتند هردوچشم شما آب مروارید آورده باید بفوریت عمل جراحی شوند.

با اطمینان بسیار بسیار بالایی که به یکی از پزشکان هم وطن داشتم به وطن باز گشتم. او برای چشم چپ وقت زود تر داد و گفت که سریعا باید عمل شود.

روز عمل با هزار امید به بیمارستان رفتم و درذهن می پروراندم که بزودی از شر تاری دید رها شده و مجددا می توانم بخوانم و در وبلاگهایم بنویسم و کار از سر گیرم....اما زهی خیال باطل!

عمل جراحی آب مروارید من دو ساعت نیم در اتاق عمل طول کشید. همسر ، خانواده ،مادر خواهران و برادران و اقوام همگی در نگرانی ...آنان از خود می پرسیدند : مگر یک جراحی آب مروارید بطریق فیکو بیش از نیم ساعت و یا چهل دقیقه طول می کشد؟

وقتی که پیکر بیهوش مرا از ریکاوری به اتاق بستری آوردند، دچار مشکل تنفسی بودم،طبق گفته عزیزانم که با من بودند ناخنهای من کاملا کبود شده بود( نشانگان نرسیدن اکسیژن به بدن) تنفس بشدت ناراحت بود، اکسیژن وصل کردند ، دکتر قلب آوردند و من تازه به هوش آمده و احساس می کردم از یک عمل جراحی قلب سنگین بیرون آمده بودم.

چهل و هشت ساعت بعد را در خانه به سختی گذراندم(بیمارستان مربوطه شب بیمار نگه نمی دارد).

طبق قانون متعارف خدمت آقای دکتر رفتم. تا مرا دید گفت: عمل شما سخت ترین عمل دوران زندگیم بود. از کت و کول افتادم از بس مته زدم...آب مروارید شما مًثل سنگ منجمد شده بود...چشم شما در حین عمل به چپ و راست می گردید ، اصلا کره چشم چپ شما پایه هایش آویزان و رها شده بودند... و آنگاه آهسته بطوریکه همسرم که در اتاق بود متوجه نشود گفت:" شما از این به بعد یک دید نسبی خواهید داشت."

با توجه به آن که خود من حدود ۱۷ سال در زمینه تجهیزات پزشکی و چشم پزشکی، دارو و درمان کار کرده بودم و حتی چند سال رییس هیئت مدیره یک شرکت تجهیزات چشم پزشکی بودم و از قضا شعبه نخست همان بیمارستانرا که در آن چشمم را عمل کرده بودند تاحدود زیادی خودم تجهیز کرده بودم ، فهمیدم که در هنگام عمل من فاجعه ای رخ داده است.

دوهفته صبر کردم و به چشم پزشک دیگری مراجعه کردم...او گفت: دید کامپیوتری چشم شما ۲۰ از ۱۰۰ است، یعنی هیچ! و درهنگام معاینه ناگهان از جای برخاست وگفت: پنج جای عنبیه شما پاره شده که بخیه کرده اند...بیش از این نمی توان بر سر یک چشم بلا آورد...این چشم دیگر درست شدنی نیست.

من هم مطالبی را که جراح چشم من گفته بود به ایشان گفتم تا دلایل را گفته باشم :" آب مروارید را مته زدم...چشم در بیهوشی به چپ و راست می رفت ...پایه های کره چشم آویزان بودند..."...ناگهان آقای دکتر عصبانی شد و گفت: آقا این مزخرفات چیه ؟ چشم شما را از بین برده اند...درست مثل این که با کارد و چنکا ل به جان چشم افتاده باشند.

روز بعد به مر کز چشم پزشکی معروف دیگری مراجعه کردم...خانم دکتری بادقت چشم را معاینه کرد و گفت: "حتما در اتاق عمل فاجعه ای رخ داده ولی من نمی دانم علت آن چیست .به همان چشم پزش مراجعه کنید."

نکته: ۹۵ در صد پزشکان معروف هر گز روی چشم عمل شده توسط وبخصوص دچار مشکل کار نمی کنند، مگر شش ماه گذشته باشد...

ادامه دارد...

امیر تهرانی