برخی از سازمانهادر غرب وقتی بدنبال خائن می گردند شیطانی ترین و پلید ترین ویژگیها را بعنوان کلیدهای اصلی شناسایی گرگهایی از نسل دیوان و ددان بکار می گیرند.
این انتخاب شده ها باید از لحاظ روحی چنان تسخیر شده و در ضمن فروریخته باشند که در سرزمین مادری خود دست به هر جنایتی و خیانتی بزنند.
تجربه نشان داده که این گونه افراد به جانورانی مطیع تبدیل می شوند.
ویژگیهایی اصلی یک خیانتکار به سرزمین مادری موارد زیر را در بر می گیرند:
1- نفرت از وطن همه وجود آنان را فرا گرفته باشد.
2-برده و بنده پول و ثروت باشند.
3 - صدمه ای دیده و لطمه خورده باشند باشند که حاضر به انجام هر گونه جرم و جنایتی باشند.
۴- در صورت امکان از لحاظ سیاسی برده وار در خدمت گروهی و یا عده ای بوده و بخاطر آنان حاضر به انجام هر جنایتی باشند.
اما وقتی قرار است که موسسات مزبور اشخاصی برای خودشان کار یابی کنند ویژگیها کاملا تغییر پیدا می کنند.
چون اشخاص مورد نظر باید همگی خودی بوده و متخصص ناکس شناسی و هیولا شناسی و دارای ویژگیهای مثبت و اخلاقی زیر باشند:
1-نیاز مادی نداشته باشند.
2-در بند سکس و هوسبازی نباشند.
3- هیچ گونه نارضایتی اجتماعی، سیاسی ، شغلی نداشته باشند.
4-سراپا آماده جانفشانی برای وطن خویش باشند.
امیر تهرانی
ابهام و قطعیت
از یک تپه شنی دانه ای شن بر دارید، و این کار را ادامه دهید زمانی می رسد که فقط یک عدد شن باقی میماند. آیا توانستید تشخیص بدهید ، چه زمانی تپه شنی دیگر تپه شن به شما ر نمی آمد و خطر نابود ی تپه شنی احساس می شد. بس مسلم است که نمی توانستید.
عمر، دارایی، سلامتی و...نیز همین گونه اند...هر زمان و بتدریج از آنان کاسته می شود، و اگر قدر هریک را ندانیم و استفاده درست از آنان بعمل نیاوریم زمانی می رسد که فقط یک واحد از آنان باقی مانده است.
امیر تهرانی
برای پاسخ به پرسش فوق می توان از نظر لارس اندرسون استفاده کرد که در بار ه روش دو سیاست پیشه اروپایی و نظرات اشان در مورد اداره امور یک کشور یعنی توماس هابز و ماکیاولی گفته است :
"ماکیاولی اطمینان زیادی به توانایی شهریار برای حکومت کردن از طریق ترسی دارد که ناشی از قدرت او برای اعمال قهر و خشونت به اتباعش است. هابز با ماکیاولی همعقیده نیست و فکر نمیکند فرمانفرما بتواند تنها با کمک ترس حکومت کند.
در نظر هابز، اتباع یک کشور باید از خودشان اشتیاقی به تسلیم و تبعیت نشان دهند، چون به نفع آنان است.
بنابراین، ترس سیاسی صرفا چیزی نیست که از بالا بر شهروندان تحمیل شود. بهعکس، ترس سیاسی یک فرایند جمعی است که هم شامل اشتیاق و آمادگی افراد می شود و هم شامل نهادهایی اجتماعی نظیر کلیسا است.
افراد همدیگر را میپایندو اعمال همدیگر را رصد میکنند و به همدیگر درباره عواقب برهم زدن نظم اجتماعی هشدار میدهند.
حکومت جبارانه - یعنی همان حکومتی که هابز از آن دفاع میکند - نمیتواند دوام بیاورد مگر اینکه همه شهروندان آگاه باشند که دیگر شهروندان آنان را میپایند و اعمالشان را رصد میکنند و میتوانند آنها را به حکومت لو دهند."
در اروپا و غرب همه همدیگر را می پایند.در انگلستان از هر چهار نفر یکی با سیستم امنیتی کشور در تماس است و اطلاعات می دهد.
امیر تهرانی