شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی
شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها ۷ خرداد ۱۴۰۰ شمسی(یاداشت ۲): در خانه ماند ن تقصیر خودم بود.


شبه یادداشتها

۷ خرداد ۱۴۰۰ شمسی(یاداشت ۲): در خانه ماند ن تقصیر خودم بود

بعد از سه روز رفتم بیرون  اطراف منزل قدمی زدم. چرا سه روز بیرون نرفتم؟هوا بارانی بود؟ هوا خیلی گرم بود؟از ترس کرونا نرفتم؟ خیر! هیچکدام از اینها علت بیرون نرفتن نبود. شاید آن شعر که می گوید:

کفاره شراب خوری های بی شمار      هشیار در میانه مستان نشستند

پاسخ مناسبی باشد.

 اما خداوکیلی نه شرابی در کار بود نه کبابی! بلکه فقط زیاده روی در را ه رفتن که چهار روز پیش انجام دادم و اصلا در قدو قامت من نبود باعث پا درد شدید شد و من ناچار خروج از منزل را بر ای خود ممنوع کردم.

راستش وقتی فکرش را  می کنم  به این نتیجه می رسم که امروز رسیدم خیلی جاها از منزلگاه های زندگی ما  زیاده روی    می کنیم؛ در خوردن، در حرف زدن ، در شوخی کردن، در بسیار جدی بودن، د  ر  بد اخلاقی ، در خوش اخلاقی زیا د(که هیبت و شوکت آدمی ببرد)، در کار بدون استراحت، زندگی بدون  تمدد اعصاب و روح، در دوستی و در دشمنی و...

همه اینها باعث می شود که روزی نتوانیم حتی برای مدتها از خانه بیرون رفته و هوای آزاد استنشاق کنیم. شاید سلامتمان برای همیشه در خطر قرار گیرد. 


شبه یادداشتها: بخش هفتم ۷ خرداد ۱۴۰۰شمسی : عمر چند سال باشد خوب است؟ کیفیت مهم است یا کمیت؟


شبه یادداشتها: بخش هفتم

۷ خرداد ۱۴۰۰شمسی

عمر چند سال باشد خوب است؟


امروز روی  صفحه تاریخ  و تقویم این مطلب از قول فردریش نیچه نویسنده و متفکر جنجال ساز آلمان  نوشته شده بود:

"بتازگی گفته می‌شود که گوته با هشتاد و دوسال عمر، زیادی زیست! یعنی در سال‌های پایانی عمرش، آفرینش هنری نداشت. ولی من حتی یکی دو سال از همان «سال‌های زیادی» گوته را با قرن‌ها طول عمر مردمان مدرن، با سرافرازی مبادله می‌کنم."


واقعا گوته بودن و گوته شدن، سعدی بودن و حافظ شدن، ابن سینا بودن و آینشتین بودن، هم چون ادیسون زندگی کردن و آفرینش داشتن، مانند پاستور کار و زندگی کردن خود نوعی معجزه بشری است.


 یک کتاب خوب و مفید برای بشر، یک تحقیق علمی که زندگی را آسان تر کند، یک اکتشاف که جان انسانها را نجات دهد طلایی ترین و انسانی ترین میراثی است که از یک شخص بشری می تواند به یاد گار بماند.


ایکاش در دبستان و دبیرستان و دانشگاه بجای تلمبار کردن آن همه سالهای تاریخی و مطالب بی حاصل به فرزندان جامعه ها می آموختند که چگونه درست فکر کنند، چگونه صحیح انتخاب کنند، و چگونه از زندگی خود یک شاهکار بسازند.

ابن سینا پزشک، فیلسوف و دانشمند بی همتای ایرانی گفته است: مهم آن است که چگونه زندگی کنیم.وگرنه طول آن خیلی اهمیت ندارد. و خود او ۵۷ سال بیش عمر نکرد ولی به اندازه ۵ یا ۶ قرن کتاب قانون او که در باره پزشکی نوشته شده همراه با کتاب حا وی محمد زکریای رازی تنها دو مرجع مطمئن برای پزشکان جهان جهت معالجه بیماران بود

امیر تهرانی

ح،ف

شبه یادداشتها ۶ خرداد ۱۴۰۰ شمسی از کتاب طاعون آلبر کامو تا کرونای امروز


شبه یادداشتها

۶ خرداد ۱۴۰۰ شمسی

از کتاب طاعون آلبر کامو تا کوید ۱۹  امروز

امروز مجددا بخشی از کتاب طاعون نوشته آلبر کامو را خواندم . در این کتاب او از شیوع طاعون در شهری درالجزایر و از قول یک راوی گزارش می دهد. گفتگوهایی که بین مردم و کاراکترهای اصلی کتاب رد و بدل می شود می توانند برای جهان کرونا زده  امروز مفید باشند.

در میان این کاراکترها جوانی  روزنامه نگار  بنام رامبروجود دارد که قصد گریز از شهر را دارد. چون طبق مقررات ، خروج از شهر طاعون زده ممنوع است.ولی  او در آرزوی دیدن نامزدش می باشد که در پاریس زندگی می کند و سعی می کند از طریق فرزندان نگاهبان  شهر بگریزد. 

دکتر ریو پزشکی که مردانه به معالجه بیماران و مبارزه با طاعون پرداخته به او اعتراض می کند. رامبر پاسخ میدهد که قهرمان بازی را باید کنار گذارد. دکتر رامبر اعتراض کرده و می گوید: تنها راه مبارزه با طاعون،   درستی است. همه باید به وظیفه ای که دارند عمل کنند.

این در حالی است که طاعون همه شهر را در نوردیده و مردم دیگر در زمان حال زندگی نمی کنند. بلکه در گذشته بسر می برند. امید خود را از دست داده اند. ولی ازهم نپاشیده اند...گروه های داوطلب  بطور منظم به معالجه و دفن مشغول اند...طاعون سد مابین غنی و فقیر را برداشته است. چون ثروتمندان نیز طعمه طاعون می شوند...

وقتی در جریان بحث یک نفر به رامبر می گوید که همسر دکتر ریو در بیمارستانی در یکی از شهرهای مجاور بستری است ، رامبر به حیرت فرو می رود.

شب موعود  فرار می رسد و رامبر به خانه نگهبان شهر می رود تا پسرهای نگهبان او را فراری دهند. ولی ناگهان تصمیم می گیرد به شهر بر گردد ...مستقیما به بیمارستان می رود ...دکتر ریو را می بیند که سخت مشغول تلاش است. ..دکتر ریو منتظر تهیه واکسن توسط دکتر کاستل است...به دکتر ریو می گویند که رامبر امشب می گریزد. و رامبر با صدای بلند می گوید:"  من تصمیم عوض شده است. من اینجا می مانم. چه سودی دارد که من بفکر نجات خود باشم ولی به نجات دیگران فکری نکنم..."


امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها(۴) پنجم خرداد ۱۴۰۰ شمسی : ماجرا ی تزریق واکسن کرونا


شبه یادداشتها(۴)

پنجم خرداد ۱۴۰۰ شمسی


 ماجرا ی تزریق واکسن کرونا 

ما هم اکنون در کشور دیگری بسر می بریم که امکاناتش و ثروتش در حال حاضر خیلی بیشتر از ایران عزیز ماست.   من و همسرم طبق جدول سن اینجا اولین دوز واکسن را دریافت کردیم . چون سیستم بهداشت و پزشکی اینجا کاملا کامپیوتری است و  همیشه بیمارستان و مراکز درمانی بطور دقیق وقت معاینه  و حضور را اعلام   می دارند و تاکید می کنند که حتما سر وقت در مطب پزشک بیمار حضور یابد. 

وقتی ما  واکسن نوبت اول را دریافت کردیم گفتند نوبت دوم این واکسن ۲۸ روز دیگر است که بیمارستان از طریق یی میل و واتس آپ به شما پیام می دهد که دقیقا در چه روزی و چه ساعتی برای تزریق دوم بیایید. ...ولی از بیمارستان خبری نشد.بناچار ما وارد سایت شدیم و خودمان ثبت نام کردیم. وقتی که دادند  تعجب بر انگیز بود: دو ماه پس از تزریق واکسن نوبت اول!

ولی ما در روز ۲۸ مراجعه کردیم و مسئول مربوطه گفت: شما۳۰  روز دیگر بیایید! گفتیم: ما ۲۸ روز پیش واکسن نوبت اول را زدیم اگر  ۳۰ روز دیگر بگذرد رویهم می شود ۵۸ روز !

به هر حال با گفتگو و تفهیم به ایشان  برای  ۱۶ روز دیگر برای ما نوبت تعیین کردند.

حال مشکل چیست؟

مشکلات اینها هستند:

- کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس و روسیه همه واکسن ها را یکجا بلعیده اند.(پاسخشان این است: خودمان درست کردیم و ملت ما در وهله اول اهمیت است.)

-اصلا تهیه واکسن برای همه مردم کره زمین و توسط چند موسسه و شرکت محدود و معدود امکان پذیر نیست

پس چه باید کرد؟

  چه این کشور زیبا و دوست داشتنی   که ما فعلا در آن بسر می بریم و چه سرزمین عزیز خودمان و چه سرزمین ها  و کشورهای دیگر مثل ما ها باید همان گونه که بفکر ضروریات دیگر هستیم  از نظر مبارزه با اپیدمیها خود کفا شویم . 

و اگر امکان دارد کشورهایی مانند ما ها با یکدیگر موسسات و مراکز تهیه واکسن و داروی مشترک بوجود آورند تا بتوانند در آینده که وضعیتش هم نا معلوم است در زمان مورد نیاز مشترکا به مبارزه اپیدمیها بروند.

بله ! مشکل کمبود واکسن است.

 هستند کشورهایی که امکان مادی دارند و لی سازندگان منحصر بفرد واکسن ابتدا به سرزمین ها ی خودشان می پردازند. انگلستان از هم اکنون ۶۰ میلیون دوز واکسن برای فصل پائیز خود به فایزر سفارش داده است. یعنی واکسن خود را دارد واکسن کشور دیگر را هم می خواهد.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها و خاطرات(۳-۱): دویچه وله صدای آلمان: باز مانده هولوکاست و " انتقام جوی یهودی" در گذشت

۳ خرداد ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها و خاطرات(۳-۱)

امروز دویچه وله  DW  صدای آلمان که متعلق به دولت آلمان است در سایت خود گزارش زیر را آورده بود:

بازمانده هولوکاست و "انتقام‌جوی یهودی" درگذشت

 یوزف هارماتس، یکی از بازماندگان هولوکاست و عضو سازمان مخفی یهودی "انتقام" در سن ۹۱ سالگی درگذشت. اعضای این سازمان مخفی پس از پایان جنگ جهانی وظیفه خود را کشتن آلمانی‌ها بویژه سربازان اردوگاه‌های مرگ قرار داده بودند.

    
Israel Joseph Harmatz

یوزف هارماتس عضو برجسته یک سازمان مخفی یهودی با عنوان "ناکام" (NAKAM) به معنی "انتقام" بود. این سازمان مخفی هدف خود را انتقام‌گیری از آلمان و آلمانی‌ها به خاطر فاجعه هولوکاست قرار داده بود.

اعضای این گروه یهودی در آوریل ۱۹۴۶ کوشیدند که هزاران نفر از سربازان آلمانی را مسموم کنند. چند تن از اعضای این سازمان مخفی پس از پایان جنگ جهانی دوم در یک نانوایی در نزدیکی شهر نورنبرگ مشغول به کار شدند. این نانوایی وظیفه پخت نان برای ۱۲ هزار سرباز اسیر آلمانی را نابود کند.

این سربازان همگی از واحدهای "اس‌اس" بودند که توسط ارتش آمریکا در اردوگاهی در منطقه لانگ‌واسر در نزدیکی نورنبرگ در جنوب آلمان نگهداری می‌شدند.

اعضای این سازمان یهودی موفق شدند که بیش از ۳ هزار قطعه نان را به ماده سمی آرسنیک آغشته کنند. آنان از ترکیبی از ماده آرسنیک استفاده کرده بودند که بسیار سمی و خطرنک بود.

یوزف هارماتس خارج از نانوایی وظیفه کنترل و نظارت بر این عملیات را برعهده داشت. اما برخلاف انتظار، این ماده سمی آنچنان ‌که هدف سازمان "انتقام" بود، موثر از کار در نیامد و تنها سبب مسمومیت ۲ هزار سرباز آلمانی در اردوگاه لانگ‌واسر شد. به گفته منابع نظامی آمریکا در این سوءقصد کسی از اسرای آلمانی کشته نشد.

Deutschland Bäckerei in Nürnberg 1946

اعضای سازمان مخقی یهودی "انتقام" در این نانوایی در نزدیکی نورنبرگ کار می‌کردند

"کشتن هرچه بیشتر آلمانی‌ها"

در ماه گذشته خبرگزاری آسوشتیدپرس مصاحبه‌ای با یوزف هارماتس انجام داد و از او درباره عملیات مسموم‌کردن اسرای آلمانی پرسید. پاسخ هارماتس کوتاه و روشن بود: «می‌خواستیم آلمانی‌ها را بکشیم.»


هارماتس در پاسخ به این پرسش "چه تعداد آلمانی را می‌خواستید بکشید؟" گفت: «هر تعدادی که امکان داشت.»

یوزف هارماتس در لیتوانی به دنیا آمده بود و تمامی اعضای خانواده خود را در جریان جنگ جهانی دوم از دست داده بود. گروه "ناکام" (انتقام) در اسرائیل با عنوان دیگری شهرت دارد: «خون اسرائیلی‌ها دامن شما را می‌گیرد» این گروه در برخی نوشته‌های فارسی به نام گروه "کین‌خواهان" نیز شهرت دارد.

سازمان مخفی یهودی "انتقام" پس از پایان جنگ جهانی دوم از سوی "آبا کونر"، یکی از نویسندگان و پارتیزان‌های معروف یهودی تاسیس شد. به گفته اعضای این سازمان آنها وظیفه داشتند خواستی را متحقق کنند که هزاران یهودی بر دیوارهای منازل و کنیسه‌ها نوشته بودند: «ما را خواهند کشت، انتقام ما را ب

بگیرید!"


فرانک والتر اشتاین مایر رئیس جمهور آلمان نیز  در یادبود هفتادو پنجاهمین سال آزاد سازی آشویتس گفته است: نباید اجازه دهیم آشویتس دیگری بر پا شود.

آقای اشتاین مایر ! هولوکاست ملل دیگر و پیروان ادیان دیگر سالهاست که در جریان است . راجع به آن نظری ندارید؟