شبه یادداشتها(۴)
۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی
خطرناک ترین وسوسه
آلبر کامو نویسنده فرانسوی گفته است: خطرناک ترین وسوسه این است که شبیه هیچ کس نباشی. ولی بنظر من خطرناک ترین وسوسه آن است که هر زمان شبیه کسی باشی. یعنی هر روز ، هر هفته، هر ماه و یا هر سال خود را شبیه دیگری بسازی. این یعنی محو کردن" خو د".
هر روز ده ها نفر بر ای من مطالب مختلف می فر ستند.باید اعتراف کنم بر خی از اینان واقعا دچار انهدام شخصیتی شده اند. چون یک روز مطلبی ، مقاله ای ، نوشته ای می فرستند که از یک عقیده خاص دفاع می کند . ولی فردا و یا پس فردا یک نوشته دیگر می فرستند که با نوشته قبلی صد در صد در تضاد است. یعنی هرروز یک باور و عقیده پیدا می کنند. دست آخر نمی توان فهمید اینان چه هستند و چه افکاری دارند.
امیر تهرانی
ح.ف
شبه یادداشتها (۳)
۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی
باران می بارد ...پس زندگی شادمانه ادامه دارد ...
سه روز است که اینجا باران خوبی می بارد. چندی پیش اخطار دادند که باران پنجاه در صد از سال قبل کمتر باریده است . اما این سه روزه قطرات حیاتبخش بارانها بر زمین و بر هرچه که هست بوسه زدند.
اکنون که در اتاقم هستم و از پنجره به بیرون نگاه می کنم ، قطرات باران را می بینم که بر لبه دیوار مقابل در داخل حیاط خورده و به هوا می جهندو این واژه ها در ذهنم جان می گیرند:
وقتی باران می بارد،امیر تهرانی
ح.ف
شبه یادداشتها(۲)
۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی
جشن تولد و روز تولد عجیب من
دیشب خانواده عزیز تر از جانم ، همسر مهربان و شریک زندگیم ، فرزندان دلبندم ، عروس خانم دوست داشتنیم و نوه ام ، این روحم و این ثمرم که البته در خواب بود برایم جشن تولد گرفتند. من شخصا برای خودم به این جشن معتقد نیستم ولی خانوده ام به آن باور دارند. البته خجالت دادند هدیه های زیبا دادند که دستشان درد نکند.
بر طبق شناسنامه امروز روز تولد من است . گوگل هم تولد مرا طبق برنامه جهانی که دارد تبریک گفت.درضمن لیست افرادمشهوری (هنرمندان و هنرپیشگان و یک سیاستمدار) را که در همین روز بدنیا آمده اند ارائه کرده بود. البته لحظه تولد من دیشب ساعت ۱۱.۳۰ به وقت تهران بود. یعنی هنوز ۲۸ خرداد نشده بود و یا در حال ظهور از پس پرده زمان بود و اندک اندک بدرون پیوستار فضا- زمان می خزید که من بدنیا آمدم.
اما به هر حال شناسنامه مرا برای ۲۸ خرداد صادر کردند. وقتی لیست متولدین امروز گوگل را دیدم متوجه شدم که بجز دونفر اشخاص دیگر را اصلا نمی شناسم .این دونفر یکی پل مک کارتنی موسیقیدان و از گروه بیتل ها بود و دیگری هنرپیشه قدرتمند اسکاتلندی ریچارد مادن که برخی فیلمهای او را دیده ام و قابل تحسین است. اما من نه هنرپیشه هستم و نه به گروه بیتل ها علاقه داشتم.
به همین دلیل به سراغ ویکپدیا رفتیم و در فهرست متولدین افراد مشهور امروز آن جستجو کردم...ولی جل الخالق...اصلا از روز ۱۶ تا خود ۱۸ ژوئن که برابر با ۲۶، ۲۷ و ۲۸ خرداد شمسی می شود هیچ شخصیت معروفی متولد نشده بود. مثلا دانشمندی، نویسنده ای ، فیلسوفی ، شاعری و...راستش نمی دانم آنان صبر کردند تا من بدنیا بیایم تا من در روز تولدشان با آنان شریک نباشم و یا این یک اتفاق محض بود...
ولی با توجه به آن که من آخرین ساعات روز ۲۷ ام خرداد بدنیا آمد احتمالا جای امیدی بود که من خود را همتولد با برخی ها بدانم که نسبت به شخصیت آنها احساس هماهنگی می کنم و اگر کسی اعتراض نکند دوست دارم هم تولد با آنان باشم. خوشبختانه افرادی بودتد و این اشخاص عبارت بودند از:
-ویلیام کروکس شیمیدان و کاشف عنصر تالیوم
- فرانسوا یاکوب زیست شناس
- محمد البرادعی رئیس سابق انرژی اتمی
در ضمن در فهرست متولدین ۲۸ خرداد نام عدی حسین فرزند صدام حسین هم آورده شده است. این دیگر قابل تحمل نبود. من ترجیح می دهم با البرادعی و کروکس و فرانسوا یاکوب هم تولد باشم اگر چه اصلا در سطح آنان نباشم ...ولی نه هم تولد با پسر صدام حسین و آنهم بدترینشان یعنی ادمخواربنام عدی !
امیر تهرانی
ح.ف
شبه یادداشتها
۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی
برزخ یک نویسنده ایرانی
یک خانم ایرانی بنام شهر نوش پارسی پور کتابی با عنوان " برزخ" نوشته و در آن از یک گرد همایی ارواح پس از مرگ سخن گفته البته در قالب رمان!
خوبی خانم شهرنوش این است که حداقل برخی حقایق را می گوید البته درباره خودش!مثل اینکه دوشیزه نبوده است. که البته به ما هیچ ربطی ندارد که چرا؟ایشان د ریک نوشتار کوتاه تحت عنوان : هنوزهم تکلیفم با خدا روش نیست...به شرح مصیبتهای دوران نوجوانی و جوانی خود پرداخته و با خدا به تنازع می رود و باز می گردد.
یعنی علیرغم آن که خدا را پس می زند همواره در جستجوی خداست، تماما از خدا حرف می زند، همه حوادث زندگی خود را با خدا می سنجد، تمام وجود ش بدنبال یک لحظه واقعی از سجده واقعی در مقابل خداست، اما چون سیر حوادث فعلی و جریان زمان طوری است که تبلیغ بر علیه خداباوری در جهان زیاد شده خانم پارسی پور همناچار است به رسم زمان عمل کند.در حقیقت این خود نویسنده است که در برزخ گیر افتاده است. در ضمن امروزه اگر پدری توی گوش بچه اش می زند که سیگار نکشد و یا درس بخواند و از این قبیل ... بنام خدا می زند.خوب دیگر این هم آثار خود را دارد.
..بعد جو خداناباوری هم که النکی مشنگ ها راه انداخته اند که البته برای منظور ات دیگری سر پا شده است وجود دارد و بنابر این این خانم شهر نوش جرئت نمی کند بگوید : سجده می کنم.امیر تهرانی
ح.ف