شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

بحران روحی یک روانکاو

چند سال پیش مجله نیوز ویک مقاله مفصلی تحت عنوان: بیائید فروید را دفن کنیم! شاید در وهله نخست خواند چنین عنوانی خواننده  را متعجب سازد. اما با مطالعه دقیق کتاب "توتم و تابو" نوشته فروید شخص به این نکته پی می برد که خود نویسنده یک بیمار روانی بوده است. امروزه کتاب" هفت فیلسوف بد کردار" که فروید را در بر می گیرد، رازهای پنهانی اشخاص مشهوری مانند فروید را بر ملا ساخته و مثلا در مورد خود فروید می توان  دریافت که گفته ها یش را بر چه اساسی بهم می بافته است. 

او در کتاب توتم و تابو می نویسد:

"راجع به بیمارم، وی مصرانه می خواهد شیئی ای را که شوهرش به تازگی خریده اسـت، از خانـه دور سازد، زیرا در غیر این صورت اقامت در آن خانه برای او «ممتنع» خواهد بود. در واقع وی می دانـد کـه این شیئی را از دکانی که فی المثل در کوچه «آهوان» واقع است خریده اند. یکی از دوستان او که امروزه در شهری دوردست بسر می برد، و بیمار او را پیش از ازدواج و با نام خانوادگی زمان دوشیزگیش مـی شـناخته است، اکنون یعنی بعد از ازدواج «آهو خانم» نامیده می شود. این زن فعلاً بـرای بیمـار، «ممتنـع -» تـابو –شده است و شیئی ای که در اینجا در شهر «وین» خریده شده، به مانند آن دوست، «تـابو » گشـته اسـت –دوستی که بیمار مایل نیست هیچگونه رابطه ای با وی داشته باشد .

سپس نتیجه می گیرد :

نهی های ناشی از وسواس نیز به مانند منعهای تابویی، در زندگی بیماران محرومیتها و محدودیت های فوق العاده ای را سبب می شود؛ ولی برخی از این نهی ها را با انجام دادن برخی اعمـال مـی تـوان از میـان برداشت، اعمالی که خود نیز دارای جنبـه ای از بیمـاری وسـواس هسـتند و هـدف از آنهـا بـی شـک ابـراز پشیمانی، استغفار و حراست و صیانت است «

. غسل» متداول ترین عمل ناشی از بیماری وسواس است (غسل وسواس آمیز). به همین سان پاره ای از محرمات تابو را نیز می توان به «مراسم» تطهیر مبدل کرد و یـا بـه آن وسیله کفاره نقض آنها را ادا کرد .

حال وجوه شباهت بین عادات و رسوم تابو از یک طرف و علایـم بیمـاری وسـواس را از طـرف دیگـر، خلاصه می کنیم؛ تعداد این وجوه مشترک چهار است:

 1 - فقدان علت و دلیل منطقی برای منع و پرهیز. 

2- پا گرفتن آنها بر حسب یک ضرورت درونی.

 3 - سهولت جابجا شدن و تسری محرمـات . 

4 - وجـود اعمـال و قواعد تشریفاتی ناشی از منعها .

باری، روانکاوی، سیر بالینی و نیز طرز عمل بیماری وسواس را در موارد مختـل، از نظـر روانـی بـر مـا معلوم گردانیده است. راجع به قسمت اول، ما چگونگی سیر بالینی آنرا با یـک مـورد تـرس از تمـاس – کـه نمونه جامع است – نشان می دهیم :

1 کاملاً در آغاز دوران کودکی، [در بیمار] میل شدیدی به لمس کـردن بـروز کـرده اسـت کـه هـدف و موضوع آن، بیش از حد تصور مشخص و معین بوده است.

2 در همان اوان بروز این میل، یک نهی از خـارج در  برابر آن قرار گرفته و تماس مذکور را از تحقق یافتن مانع شده است.

3نهی، مورد قبول و رعایت قرار گرفتـه زیرا می توانسته است بر قوای نیرومند درونی تکیه کندو بسیار نیرومندتر از کششـ ی بـوده کـه در تمـاس بوده است.


هر چیز که به دلیل و علتی ترس و اضطراب به دل می افکند، «تابو» است .درباره تغییراتی که در فرهنگ غنی تر اهالی پولینزی و مجمع الجزایر مالزی، بر تابو عارض شده است، 

خود «وونت » هم معتقد است که تغییرات مذکور عمیق نیست. اختلاف سلسله مراتب اجتماعی که در میـان 

این اقوام آشکارتر است، در این امر تجلی می یابد که زعما، سلاطین و کهنـه دارای تـابویی بسـیار نیرومنـد 

هستند و فشار تابو بر خود آنها نیز شدیدتر است .

ولی منشأ واقعی تابو را به طور عمیق تر در امری سوای منافع طبقات ممتاز جستجو کرد ن همان است که ابتدایی ترین و بادوام ترین غرایز انسانی از آنجا سرچشمه گرفته :«ترس از تأثیر قوای شیطانی»"


در حقیقت فروید بدینوسیله می خواهد گندابهایی را که خود در زندگیش بوجود آورده  با یک سطل آب آلوده پاک کند و از دیگران نیز بخواهد که خود را ورشکستگان اخلاقی به تقصیر ندانند، بلکه هر گاه حرمت انسانی را دریدند، بدون هیچ گونه احساس ناراحتی آنرا به باورهای شیطانی و خرافی دوران جنگل نسبت دهند و با خیالی آسوده به تکرار اخلاق شکنی بپردازند.

فروید تا سن شانزده سالگی با مادرش زیر یک لحاف می خوابید و بدون هیچ گونه شرمی می گفت: این زن فقط مال من است.  پس از ادواجش نیز با خواهر زن خود رابطه نامشروع بر قرار کرد و سر انجام او را بار دار نمود که بوی  گندش سر تاسر زندگیش و روابط خانوادگیش را متعفن ساخت. او دیگران را روانکاوی می کرد در حالی که خودش به یک روانکاوی عمیق نیاز داشت.

او بر این باور بود که :

«. از آنجا کـه گمـان مـی کننـد نیـروی شـیطانی در شیئی ای که «تابو» است پنهان می شود، و از آنجا ک « تابو » در بدو امر جز ایـن تـرس از نیروی شیطانی – که در اشیا عینیـت یافتـه اسـت – چیـز دیگـری نیسـت؛ علیهـذا تـابو، برانگیختن این نیرو را نهی می کند و هر بار که به عمد یا غیر عمد مـورد تجـاوز و تخطـی قرار گیرد، بر دفع انتقام شیطان امر می دهد ».

به تدریج تابو به یک نیروی مستقل و متمایز از اعتقاد به شیاطین مبدل می شود و به صورت فشـار و اجباری در می آید که بوسیله سنت و عرف – و سرانجام از طریق قانون – تحمیل می شود .

«ولی در منعهای تابویی که از محلی تا محل دیگر و از زمانی تا زمان دیگر تغییر می کند، در آغاز، فرمانی مستتر بوده است – فرمانی مضمر و بر زبان نیامده – و آن اینست «: از خشم شیاطین بپرهیز !"

پنج فرمان از صد فرمان!


-هر انسان در سینه اش نوری  آسمانی دارد که نامش وجدان است، اگر این نور ر و به خاموشی رود ، جامعه با هیولای دیگری روبروست.نگذاریم این نور خاموش شود!

-کار کوچک ولی خوب و نیکو ناچیز نیست، بلکه می تواند هم چون نو رضعیف از شعله یک  کبریت باشد که جلوی پای دیگران حتی برای لحظه ای کوتاه در تاریکی روشن می شود،و  درست همان زمان است  که در کنار چاهی و یا چاله ای قرار دارند . به همین دلیل بر ماست که در قبال  کارهای کوچک و خوب باید صمیمانه تشکر کنیم.

-برای آن که وجود داشته باشیم باید ببینیم و حس کنیم ، ولی برای آن که زندگی کنیم و درست زندگی کنیم باید  درست و پیش از انجام هر کار فکر کنیم. باور کنید این تنها کلید طلایی سر افرازی است.

-دوستی های خوب ،پایدار و عقلانی   هم چون گنج زرین  هستند. چون می توانند در سخت ترین شرایط زندگی به کمک ما بیایند و نجاتمان دهند.

- سعی کنیم در قلبها بدرخشیم و نه در چشمها!زیرا اولی نتیجه اش محبت و دوستی و دومی حاصلش کینه و دشمنی است.

-  به حقیقت و عملا در یافته ام که خود خوری ریشه بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی است. 

امیر تهرانی




آیا تلویزیون هم ما را بیند؟


پرسش فوق را قدیمی ها می کردند که معتقد بودند ازپشت تلویزیون ما رامی بینند و ما که آن زمانها نوجوان بودیم به گفته  آنها می خندیدیم.ولی گویا تلوزیونهای جدید قادر به انجام شبیه به این نوع کار هستند. 

نوح حراری در کتاب جدید خود که در باره هوش مصنوعی و سرنوشت بشر در آینده است می نویسد:


"واژة »تلویزیون« از کلمة یونانی »تله« می آید، به معنی »دور« و کلمة »ویزیو« بمعنی »دیدن« است. واژة تلویزیون بدواً به وسیله ای ارجاع می شود که به ما امکان می دهد تا از راه دور ببینیم. اما همین تلویزیون به زودی به ما امکان می دهد تا از راه دور دیده شویم.

 همان طور که جرج اورول در رمان "۱۹۸۴ "به تصویر درآورد،هنگامی که ما تلویزیون تماشا می کنیم، تلویزیون هم ما را تماشا می کند.

 بعد از دیدنً تمامی فیلم تارانتینو، احتمالا بیشتر آن را فراموش کرده ایم. اما نت فلیکس یا آمازون یا

هرکسی که الگوریتم تی وی داشته باشد، شخصیت ما را می شناسد و می داند چطورروی دکمه های عاطفی ما فشار دهد. چنین داده هایی می توانند نت فلیکس و آمازون راقادر سازند تا با دقت شگفت انگیزی برای ما فیلم انتخاب کنند، و حتی برای ما مهم ترین تصمیمات زندگی را بگیرند، مثل انتخاب رشتة تحصیلی، انتخاب محل کارو انتخاب همسر."


چند روز پیش ناگهان تصویرهایی تحت عنوان "سه سال پیش در همین روز" بر روی گوشی موبایل من ظاهر شد و عکسهایی را نشان داد که برای من آشنا بودند. با قدری جستجو متوجه شدم که من قبلا و احتمالا در همان سه سال پیش این تصویر ها را در pinterest دیده بودم.

پس نتیجه می گیریم که: ما رامی بینند

امیر تهرانی


به زندگی سالم باز گردیم


اگر شما نیز دچار حالات و عادتهای غیر لازم زیر هستند، سعی کنید برای باز گشت به زندگی  سالم و بی دغدغه و بتدریج از این عادتها دست بردارید تا لذت زندگی اصیل را درک کنید:

-شستشوی مداوم دست و پا

-تمیز کردن، دوش گرفتن یا مسواک زدن مداوم .

- چک کردن مداوم قفل در و پنجره برای اطمینان یافتن از اینکه قفل هستند یا نه .

- تکرار یک عمل، مثل رفتن و آمدن مدام، نشستن و پا شدن، یا دست زدن به یک چیز بخصوص برای دفعات زیاد .

- منظم و مرتب کردن چیزها به طرق معین و قرار دادن اشیا و وسایل به صورت 

قرینه یا براساس یک نظم خاص

- اعدادی را مداوم حساب کردن

- مدام به دنبال تصدیق و تایید دیگران بودن

- اعمال تکراری مثل 26 بار چراغ را خاموش کردن

- جمع کردن و انبار کردن چیزهای بی مصرف مثل روزنامه یا وسایل غیرقابل 

-استفاده و نگاه داشتن ایمیل ها یا چیزهایی که دیگر مورد نیاز نیست.

تأثیرات وسواس بر روی زندگی فرد 

۱ .اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر، زیرا بازیابی زمان از دست 

رفته امکان ندارد.

۲ .عدم توانایی در تمرکز حواس و ایجاد حواس پرتی

۳ .بازماندن از کارهای اصلی )از جمله تحصیل علم و مطالعه و درس خواندن....

منبع : افکار مزاحم : فاطمه شعیبی


انتخاب : امیر تهرانی


من و یکی از اسرار آمیزترین جراجی های آب مروارید


گزارش حقیقی 

کم کم متوجه شدم که هر دو چشمم دچارتاری شده اند. ایران نبودم بناچار  به مرکز چشم پزشکی معروفی در خارج کشور مراجعه کردم ، گفتند هردوچشم شما آب مروارید آورده باید بفوریت عمل جراحی شوند.

با اطمینان بسیار بسیار بالایی که به یکی از پزشکان هم وطن داشتم به وطن باز گشتم. او برای چشم چپ وقت زود تر داد و گفت که سریعا باید عمل شود.

روز عمل با هزار امید به بیمارستان رفتم و درذهن می پروراندم که بزودی از شر تاری دید رها شده و مجددا می توانم بخوانم و در وبلاگهایم بنویسم و کار از سر گیرم....اما زهی خیال باطل!

عمل جراحی آب مروارید من دو ساعت نیم در اتاق عمل طول کشید. همسر ، خانواده ،مادر خواهران و برادران و اقوام همگی در نگرانی ...آنان از خود می پرسیدند : مگر یک جراحی آب مروارید بطریق فیکو بیش از نیم ساعت و یا چهل دقیقه طول می کشد؟

وقتی که پیکر بیهوش مرا از ریکاوری به اتاق بستری آوردند، دچار مشکل تنفسی بودم،طبق گفته عزیزانم که با من بودند ناخنهای من کاملا کبود شده بود( نشانگان نرسیدن اکسیژن به بدن) تنفس بشدت ناراحت بود، اکسیژن وصل کردند ، دکتر قلب آوردند و من تازه به هوش آمده و احساس می کردم از یک عمل جراحی قلب سنگین بیرون آمده بودم.

چهل  و هشت ساعت بعد  را در خانه به سختی گذراندم(بیمارستان مربوطه شب بیمار نگه نمی دارد).

طبق قانون متعارف خدمت آقای دکتر رفتم. تا مرا دید گفت: عمل شما سخت ترین عمل دوران زندگیم بود. از کت و کول افتادم از بس مته زدم...آب مروارید شما مًثل سنگ منجمد شده بود...چشم شما در حین عمل به چپ و راست می گردید ، اصلا کره چشم چپ شما پایه هایش آویزان و رها شده بودند... و آنگاه آهسته بطوریکه همسرم که در اتاق بود متوجه نشود گفت:" شما از این به بعد یک دید نسبی خواهید داشت."

با توجه به آن  که خود من حدود ۱۷ سال در زمینه تجهیزات پزشکی و چشم پزشکی، دارو و درمان کار کرده بودم و حتی چند سال رییس هیئت مدیره یک شرکت تجهیزات چشم پزشکی بودم و از قضا شعبه نخست همان بیمارستانرا  که در آن چشمم را عمل کرده بودند تاحدود زیادی خودم تجهیز کرده بودم ، فهمیدم که در هنگام عمل من فاجعه ای رخ داده است.

دوهفته صبر کردم و به چشم پزشک دیگری مراجعه کردم...او گفت: دید کامپیوتری چشم شما ۲۰ از ۱۰۰ است، یعنی هیچ! و درهنگام  معاینه ناگهان از جای برخاست وگفت: پنج جای عنبیه شما پاره شده که بخیه کرده اند...بیش از این نمی توان بر سر یک چشم بلا آورد...این چشم دیگر درست شدنی نیست.

من هم مطالبی را که جراح چشم من گفته بود به ایشان گفتم تا دلایل را گفته باشم  :" آب مروارید را مته زدم...چشم در بیهوشی به چپ و راست می رفت ...پایه های کره چشم آویزان بودند..."...ناگهان آقای دکتر عصبانی شد و گفت: آقا این مزخرفات چیه ؟ چشم شما را از بین برده اند...درست مثل این که با کارد و چنکا ل به جان چشم افتاده باشند.

روز بعد به مر کز چشم پزشکی معروف دیگری مراجعه کردم...خانم دکتری بادقت  چشم را معاینه کرد و گفت: "حتما در اتاق عمل فاجعه ای رخ داده ولی من نمی دانم علت آن چیست .به همان چشم پزش مراجعه کنید."

نکته: ۹۵ در صد پزشکان معروف هر گز روی چشم عمل شده توسط  وبخصوص  دچار مشکل کار نمی کنند، مگر شش ماه گذشته باشد...


ادامه دارد...

امیر تهرانی