شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

خداهست ، خدا نیست


از تک وتوکی از حرفهای خدا نا باوران مثل ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسه خوشم می آید. چون جرئت بخرج داد و حرف دلش را زد که تقریبا حرف دل همه خدا ناباوران است، منتهی او جرئت گفتنش را داشت و بقیه ندارند.

او گفت: من خدا را کنار گذاشته ام تا هر کار می خواهم در دنیا انجام دهم

وقتی از این نظر او مطلع شدم ، با خودم گفتم: مگر او چه کارهایی می خواسته انجام بدهد که باید خدا را کنار می گذاشته است.

این پرسش من بی پاسخ بود تا این که نامه های سیمون دو بوار معشوقه و کار چاق کن پا انداز او در عرصه روابط جنسی    منتشر شد. این سیمون خانم یک هم جنس باز قهار بود که کمتری دختری می توانست از دام او بگریزد. به هر حال  و آن وقتبود که  فاش شد  ؛ ژان پل سارتر ده ها دختر دانشجوی خود را مثل برده جنسی بکار گرفته بوده و حتی افتخار می کرده که مثلا بکارت یک دختر چهارده ساله را در فلان هتل  بر داشته است.هم چنین او جزئیات کارهای جنسی خود با این دختران را مو به مو برای سیمون دو بوار تعریف می کرده است.

این روزها که کتاب " هفت فیلسوف بد کردار" منتشر شده، بیشتر از بیش فهمیدیم که ژان پل سارتر و سیمون دو بوار برای انجام آن همه شرارت و فساد ناچار بودند که خدا را انکار کنند.

اما این که خدا هست یا نیست؟ از ور نر هایزنبرگ فیزیکدان بزر گ آلمان و کاشف اصل عدم قطعیت در فیزیک کوانتمی و برنده جایزه نوبل فیزیک گفتاری در این باب وجود دارد:

اولین جرعه ای که از لیوان علم می نوشی تو را متقاعد می کند که خدا وجود ندارد، اما به نوشیدن که ادامه می دهی  متوجه می شود که در انتهای لیوان خدا  منتظر توست.

ودر انتها نکته ای را باید از برخی از  خدا باوران بپرسم:

 اما تو چنانکه می نمایی هستی؟

امیر تهرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد