داستان آن بقال :
مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت و او آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت، آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی میساخت. مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
رابرت گرین نویسنده مشهور می گوید:
"اهالی استدلال از این نکته غافلاند که کلمات هیچوقت خنثی نیستند و استدلال کردن برای مافوق به معنی زیرسؤال بردن هوش اوست. استدلالکننده متوجه نیست که با چه آدمی طرف است. از آنجا که همه خود را حقبهجانب میپندارند، گوش کسی به استدلال بدهکار نیست... وقتی که به طرف مقابل احساس ناامنی و دونپایگی القا کنید، دیگر بلاغت سقراطی به کار نمیآید.
پس مراقب باشید، یاد بگیرید درستی نظراتتان را غیرمستقیم بفهمانید"
مشکل اصلی این است که در هفتاد در صد موار د بویژه زمانی که با اشخاص غرض دار روبرو هستیم آنان می فهمند که ما چه می گوییم، اما غرض ورزیش اجازه نمی دهد که حقیقت را بپذیرند.
بخصوص اگر بحث در فضای مجازی و در سایت او صورت گیرد شمارا بلاک می کند بدون آن که هیچ جوابی بدهد.
امیر تهرانی
دان هرالد طنز نویس مشهور آمریکایی زمانی متنی در این ارتباط نوشت که در غرب شهرت پیدا کرد بخشی از متن نوشته هرالد این گونه بود:
"البته آب ریخته را نتوان به کوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوین نشده که فکرش را منع کرده باشد.
اگر من عمر دوباره می داشتم:
-همه چیز را آسان مىگرفتم..
-فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مىگرفتم.
-به مسافرت بیشتر مىرفتم.
-از کوههاى بیشترى بالا مىرفتم و در رودخانههاى بیشترى شنا مىکردم.
-بستنى بیشتر مىخوردم و اسفناج کمتر.
-مشکلات واقعى بیشترى مىداشتم و مشکلات واهى کمترى.
آخر، ببینید، من از آن آدمهایى بودهام که بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کردهام، ساعت به . اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر مىکردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مىرفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مىدادم.
-بیشتر عاشق مىشدم.
-به ماهیگیرى بیشتر مىرفتم.
-پایکوبى و دست افشانى بیشتر مىکردم.
-سوار چرخ و فلک بیشتر مىشدم.
-به سیرک بیشتر مىرفتم.
-در روزگارى که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مىکنند، من بر پا مىشدم و به ستایش سهل و آسانتر گرفتن اوضاع مىپرداختم.
زیرا من با ویل دورانت موافقم که مىگوید:
"شادى از خرد عاقلتر است."
برخی از ما انسانها همواره کوشش می کنیم که خودمان را پیدا کنیم و آنگاه مسیر زندگی را بر این اساس جلوببریم. ولی نا گهان متوجه می شویم که زمانمان به پایان رسیده و دیگر پیداکردن خودمان نتیجه ای ندارد.
بنابر این راه در ست این است که خود را بسازیم. د ر مراحل این خود سازی است که خودمان را نیز می یابیم.
امیر تهرانی
-ما نمی توانیم بدنیا نیاییم.
-ما نمی توانیم هرگز نمیریم.
-ما به همه آرزوهایمان نمیرسیم.
-ما حریف همه کس نمی شویم.
-ما نمی توانیم حرف خود را به همه بقبولانیم.
- ما نمی تو انیم در جا و فوری هرچه را می خواهیم بدست آوریم.
اما
-ما می توانیم درست زندگی کنیم
-اگر درست زندگی کنیم در انتهای زندگی شادمانیم.
-با بر نامه ریزی صحیح و پشتکار به آرزوهای عملی، خواهیم رسید.
-اگر همیشه راستگو باشیم خیلی ها حرف ما را می پذیرند.
- نیاز نیست حریف همه کس بشویم، اگر گفتار و رفتار منطقی داشته باشیم در طی زمان پیروزی از آن ماست.
-ما مهمترین آرزوها را طی زمان و با کوش بدست خواهیم آورد.
امیر تهرانی