شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی :این است واقعیت دنیا


شبه یادداشتها

۱۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی

این است واقعیت دنیا


آرتور شوپنهاور متفکر بدبین آلمانی زمانی گفته بود:

"فضای بیکران و بر گرد کرات آسمانی درخشان بی شمار، چندین سیاره کوچک تابان می چرخند. هسته سوزان یکی از این کرات را پوسته ای سرد و سخت پوشانده و لایه ای نازک و کپک زده بر سطح این پوسته زندگی و هستی ایجاد کرده. این واقعیت است، واقعیت دنیا."


بله این واقعیت اولیه است ...واقعیت اصلی تر این است که موجودی بنام" انسان" بر روی این کره زندگی    می کند. از این گروه موجودات انسانی آنانی که هوشمند و با خردند این پوسته کپک زده زیر پای خود را به بهشت تبدیل کردند. اما گروه بی خردان حتی اگر زیر پایشان بهشت باشد آنرا با بی خردی و بی عقلی به جهنم تبدیل می کنند.

امیر تهرانی

ح.ف


شبه یادداشتها :۱۶ مرداد ۱۴۰۰ شمسی: بازدید از جهنم



شبه یادداشتها

۱۴ مرداد ۱۴۰۰ شمسی:

بازدید از جهنم


صغیر اصفهانی یکی از شعرای بسیار خوش ذوق معاصر بود و شعرهایی سرود که برخی از آنان ضرب المثل شده اند. از جمله شعر آتش دوزخ او نکته های بسیاری را در خود جای داده است:

داد درویشی از سر تمهید

                                        سرقلیان خویش را به مرید

گفت از دوزخ ای نکوکردار

                                        قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد

                                        عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد

گفت که در دوزخ هر چه گردیدم

                                        درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم و زغال نبود

                                        اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی افروخت

                                        زآتش خویش هر کسی می سوخت!

                                                                    

واقعا اگر گروه آتش افروز بشری عقب نشینی کند و اندکی رحم و وجدان درونشان بوجود آید اکثر آتش افروزیها خاموش خواهد شد. آیا بشر آنروز را خواهد دید؟

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها: ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ شمسی: شهرهایی که دیده ام (بخش دوم)

شبه یادداشتها

۱۳ شهریور ۱۴۰۰ شمسی:

شهرهایی  که دیده ام (بخش دوم)

دوسلدورف

شهری نسبتا بزرگ در مقایسه با خاک آلمان ، مکان پولدارها، با آلت اشتات معروف و همیشه شلوغش 

باهن هف بزرگ و باز پر از مسافر ...و دختران و پسران جوان که در حال دویدن هستند تا به قطار های عمومی برسند ...این قطار ها بلیطش ارزان است و در ضمن اکثر آن قدر شلوغ است که بازرس های بلیط نمی توانند به همه جمعیت مسافر سرکشی کنند

آتن

حال و هوای سقراطی و ا رسطویی دارد. آفتاب و دریا  و توریست های  مختلف از همه کشورها که به دیدن شهر مشغولند، آکروپولیس  که از بالای بلندی به شهر می نگرد. بوی مخصوص در ختهای غان که سر تاسر شهر را پر کرده، و جوانانی که نشان می دهند خوبند و مودب ولی از آنان سقراط و ارسطو بوحود نمی آید. البته به لطف نویسنده ای مانند نیکوس کازانتزا کیس که با کتابهایی مانند؛ زوربای یونانی، مسیح باز مصلوب، سیر و سلوک، گزارش به خاک یونان ، آخرین وسوسه مسیح و...نشان داد که خاک یونان می تواند باز هم مانند هومر نویسنده ایلیاد و اودیسه را تربیت کند.

لاهه 

شهر گلها و آرامش و انضباط ...و این که همه چیز کاربردی است...چندسال زندگی و کار همراه خانواده در این شهرو   اقامت در منطقه فوق العاده زیبای واسنار در کنار مزارع گل...و شش سال کار و اقامت منقطع بدون خانواده در همان منطقه واسنار و همان منزل زیبا...و البته خاطرات خوب و برخی خاطرات بد از اقامت اولیه ....و موفقیت های فوق العاده کاری  در دوره دوم اقامت 

آمستردام

در دوره اقامت دوم در هلند، ۴۵ روز در این شهر بسر بردم. ابتدا قدری نگران بودم . چون از  ایرانیها شنیده بودم میزان جنایت در این شهر بالا ست. ولی من در اقامت ۴۵ روزه با جنایتی بر خورد نکردم. پیاده رویهای عصر با شروع از راه آهن مرکزی در بالای شهر و عبور به سمت شمال و قدم زدنی در کنار کانالهایی که توریستها با قایق برروی آن در حرکتند و پول به جیب هلندیها واریز می کنند. موزه الماس. موزه ونکوک. موزه مادام توسو ، محل اقامت من در یک سوئیت بسیارشیک و در جایی خلوت با سکوت عصرانه و شبانه مخصوص هلند...

لیدن

شهری با حال و هوای دانشگاهی و خیل دانشجویان  و حتی استادان دوچرخه سوار.،،و کتابخانه لیدن جایی که آثار مکتوب  نادر و نسخه های خطی  نفیس در آن نگاهداری می شود...از جمله صد ها و صدها اثر خطی از نویسندگان و دانشمندان ایرانی که خودمان در کتابخانه هایمان چنین اثاری را نداریم.اخیرا در یک سایت حدو د چهار صد جلد از این کتابها را اسکن شده برای دانلود قرار داده اند...و من همه آنها را دانلود کرده ام

ادامه دارد...

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها :۱۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : چرا تن فروش شدند؟



شبه یادداشتها

۱۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی

چرا تن فروش شدند؟

آلبرکامو نویسنده فرانسوی در کتاب یادداشتهایش می نویسد: در قطار نشسته بودم در کنار من خانواده ای بودند که دو بچه داشتند. یکی از بچه ها دختر سه چهار ساله ای بود که دستش را داخل بینی اش کرد. مادر بچه به او گفت: یک دست دیگرت را هم در بینی ات بکن تا مثل دفعه پیش طوری کتک بخوری که نفست بند بیاید.

یکی از روانشناسان معروف کشورمان در یک سخنرانی تعریف می کرد که برای تحقیق در مورد پسرهایی که تن فروشی و خود فروشی می کنند تحقیقات مفصل کرده که چرا به چنین منجلابی کشانده شده اندو  شهر برلن آلمان را برای تحقیق انتخاب کرده بود که از این نوع پسرها در آن فراوانند. 

این روانشناس  با تعدادی از اینان سر گفتگو را باز کرده  و همه آنها تاکید کرده بودند که کتکهای پدر ها باعث شده بود در چهارده و پانزده سالگی از خانه بگریزیندو بناچار به این شغل روی آورند تا از گر سنگی نمیرند.

امیر تهرانی

ح.ف



شبه یادداشتها :۱۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی: چرا سگها با گرگها نجنگیدند؟



شبه یادداشتها

۱۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی:

چرا سگها با گرگها نجنگیدند؟


یک افسانه قدیمی وجود دارد که ایزوپ داستانسرای قدیمی یونان آنرا جزو افسانه های ایزوپ 

آورده است. این افسانه چنین روایت می کند که سگها برای خود فرمانده از جنس انسان انتخاب کردند تا به جنگ گرگها بروند. پس از آنکه فرمانده انسانی از ارتش سگها سان و رژه ای دید و بدقت انواع آنان و ویزگیهایشان را بررسی کرد در یک سخنرانی عمومی به سگها اعلام نمود که آنان نمی توانند به جنگ گرگها بروند.

او خطاب به سگها گفت:  شما  سگها از گونه های مختلف ، رنگهای مختلف هستید   و هریک حالت مختلف دارید(و قطعا به درندگی  و برحمی گرگها هم نبودند) ولی آنها همه گرگند... از یک نژاد و گروه حیوانی...و همه درندگی جزو ذاتشان است.ولی شماها اگر هار بشوید درنده خو می شوید. آنها ذاتا هارند و درنده....بنابر این جنگ شما با گرگها فایده ای را در بر نخواهد داشت جز آن که شما سگهای مهربان از بین بروید.

امیر تهرانی

ح.ف