شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها :۲۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : خود اگاهی ما چند ثانیه پس از مرگ



شبه یادداشتها

۲۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی 

خود اگاهی ما چند ثانیه  پس از مرگ


دیروز گزارشی از اعدام لاووازیه شیمیدان معروف فرانسوی خواندم که اکنون بدنبال مرجع اصلی آن می گردم. در این گزارش آمده است که لاووازیه حتی در هنگام مرگ بدنبال تحقیقات علمی بود:

"پس از وقوع انقلاب در فرانسه تعدادی کثیری توسط دستگاه گیوتین اعدام شدند. افرادی که بسیاری از آنها در به ثمر رسیدن انقلاب نقش بسزایی داشتند .یکی از این افراد فیزیکدان و شیمیست معروف "لاووازیه" بود.

نقل شده است: لاووازیه بعد از اینکه به اعدام با گیوتین محکوم شد تصمیم گرفت در آخرین لحظات زندگی هم به علم خدمت نماید .

او به شاگردان خود گفت: احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان می بایست در سر ( مغز ) انسان باشد، بنابراین پس از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز حواس و هشیاری فرد کار بکند .

شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن می کنم شما تعداد پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی از بین رفتن هشیاری و مرگ کامل به دست بیاید .

پس از اینکه لاوازیه اعدام شد سر او را بالا گرفتن و او بیش از ده بار پلک زد و این واقعه در تاریخ به ثبت رسید.

پس از مرگ لاووازیه لاگرانژ گفت: تنها یک لحظه وقت آنان برای بریدن آن سر صرف شد و شاید یک‌صد سال زمان نتواند سر دیگری همانندش بوجود آورد.

آنتوان لاووازیه را در سال 1794 کشتند در حالیکه 51 سال داشت."

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : ۱۹ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : ترس از ترس دردی را دوا نمی کند؟


شبه یادداشتها

۱۹ شهریور ۱۴۰۰ شمسی

ترس از ترس دردی را دوا نمی کند؟


من در این ارتباط پیش از این نیز مطلب نوشته ام. اما در این نوشتار  قبل از شروع متن کوتاه زیر را که لارس اندرسون نوشته می آورم و سپس مطلب خود را می نگارم:

"آگاهی تمام عیار از خطر - یا دلمشغولی مدام به آن - خطری بزرگ‌تر از همه خطرهایی است که ما را تهدید می‌کنند. حرف من این نیست که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که آکنده از خطر نیست. مثلا کاملا روشن است که گرم شدن زمین می‌تواند پیامدهای بسیار هولناکی برای تمامی کره زمین داشته باشد. در بسیاری از شهرهای بزرگ افراد در زمان های معینی از شبانه روز باید از رفت‌و‌آمد در برخی از ناحیه‌های شهر بپرهیزند. چون با این خطر مواجه هستند که مورد حمله قرار گیرند و احتمال آن هم کم نیست؛ و باید در موقع رد شدن از جاده و خیابان حتما به دو طرف آن نگاه کرد و مواظب بود. پدیده‌های گوناگونی هستند که باید مراقبشان باشیم و از آنها بترسیم. اما مساله اینجاست که به نظر می‌رسد ما همه چیز را از منظر ترس می‌بینیم."


دو روز پیش من برای آخرین بار برای مداوی واریس پا نزد پزشک معالج رفتم و او آخرین تزریقات ماده اسکلروزان را انجام داد.روز بعد که بانداژ را باز کردم متوجه شدم قوزک و پاشنه  پای راست من متورم شده و رنگ قرمز به خود گرفته است.

 خوب اینها می تواند نشانه های لخته خون در پا باشد و خدای ناکرده به آمبولی ریوی منجر شود که اغلب نتایج مایوس کننده در بر دارد. به مطب پزشک معالج زنگ زدیم گفتند پا را بالا بگیرید.گرفتیم.غروب درد ، سوزش و تیر کشیدن هم اضافه شد. حدود دو ساعت استراحت کردم . همچنان مشکل ادامه داشت. با خود فکر کردم من پزشک نیستم و این ممکن است که لخته آنرا بوجود آورده باشد و یا مشکل دیکری باشد.


با خود فکر کردم اگر تا صبح صبر کنم یک شب جهنمی را با خیالات گذرانده ام. پس بجای گذران شب با ترس از  ترس به بیمارستان رفتم. پزشک قلب و عروق را فراخواندند. او معاینه دقیق کرد و تشخیص عفونت داد و این که صد در صد لخته وو ترومبوز و آمبولی در کارنیست.

رئیس بخش اورژانس نیز با چند پزشک جوان هم آمدند و معاینه و بررسی کردند تشخیص آلرژی و حساسیت دارویی دادند.آنها هم گفتند مشکل لخته در کار نیست. همراه با فرزند عزیزم که زحمت همه ما در این گونه موارد به گردن اوست به خانه برگشتم و راحت خوابیده و صبح به سراغ پزشک خودم رفتم  که او هم گفت لخته و ترمبوز و آمبولی در کارنیست(طبق گفته پزشکان)!

وقتی راه و چاره هست بجای گذران عمر با ترس و خیال باید از آن وسیله و چاره استفاده کرد. ترس از ترس دردی را دوا نمی کند.

امیر تهرانی

ح.ف



 

شبه یادداشتها :۱۹ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : گزارش کوتاه از یک تشییع جنازه


شبه یادداشتها

۱۹ شهریور ۱۴۰۰ شمسی

 گزارش کوتاه از یک تشییع جنازه

امروز فیلم تشییع جنازه ژان پل بلموندو  هنر مند محبوب فرانسه را دیدم که در آن رئیس جمهور فرانسه و همسرش شرکت کرده بود و جنازه بتوسط افراد نظامی  اسکورت می شد. خیلی از مروم می گریستند. برخی کف می زدند. تعجب هم ندارد. اینها همان مردم بودند که وقتی دختر ویکتور  در گذشت که تقریبا نیمه مجنون بود و عمری در حالت جنون بسر برد ، حدود یک میلیون نفر از مردم فرانسه به احترام  خالق بینوایان ویکتور هو گو  و پدر این دختر مجنون در تشییع جنازه او شرکت کردند.

بنابر این  پر واضح است که در کشوری مثل فرانسه  ادبیات، فلسفه ، دانش ، هنر ، ورزش، موسیقی ، زیبایی گرایی و وطن پرستی حرف نخست را میزنند. 

امیر تهرانی

ح.ف

نشان از محمد زکریای رازی پس از ۱۱۰۰ سال

نشان از محمد زکریای رازی پس از ۱۱۰۰ سال

تاریخنگاران رونسانس اروپا  دو دانشمند ایرانی ؛ پورسینا و محمد  زکریای رازی را از ستونهای اصلی رنسانس به شما ر آورده اند. زیرا کتابهای پزشکی این دو دانشمند برای پانصد و یا ششصد سال کتابهای اصلی مراجع برای تدریس علم طب و معالجه بیماران در سراسر جهان بوده است.

اگر چه برای پور سینا دو مکان بعنوان آرامگاه یکی در همدان و یکی در اصفهان مشخص شده و حتی کلاس درس پورسینا در اصفهان که پانزده سال محل تدریس او بود نیز امروزه وجود دارد...ولی از محمد زکریای رازی هیچ گونه اثری مکانی مانند محل زندگی، تدریس و حتی مزار وجود ندارد.

برای نخستین بار سالها پیش استاد دانشمند دکتر حسین کریمان گمانه زنی هایی را اعلام نمود که امروزه می رود که  به صحت بپیوندد. گزارش زیر نشان از پیگیریهایی  می دهد که جای خوشوقتی است:

" طی پژوهش‌ها و مطالعات کتابخانه‌ای و میدانی که در این خصوص انجام شد به این نکته دست پیدا کردیم که بیمارستان قدیم ری در حوالی منطقه قلعه‌نو و فیروزآباد بوده و رازی هم به عنوان مدیر این بیمارستان در همین منطقه به درمان و تدریس اشتغال داشته که در همین منطقه نیز از دنیا رفته و در قبرستان قدیمی این منطقه یعنی جایی که امروز به نام امامزاده شعیب (ع) می‌شناسیم به خاک سپرده شده است.

مدیر پژوهش مرکز نجوم آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع) ادامه داد: در پی بررسی‌های میدانی این منطقه مشخص است که گورستانی قدیمی در این منطقه وجود دارد که بعضی از اهالی قدیم این منطقه حتی به وجود سنگ قبرهایی با خط کوفی در گذشته‌ای نه چندان دور اشاره می‌کنند.دانشیار" خبر گزاری تسنیم

امیر تهرانی

ح.ف

امیر تهرانی

شبه یادداشتها :۱۸ شهریور ۱۴۰۰ شمسی: کدام زندگی؟



شبه یادداشتها

۱۸ شهریور ۱۴۰۰ شمسی:

کدام زندگی؟


پاپلو پیکاسو نقاش معروف اسپانیایی زمانی گفته بود : دوست دارم فقیر زندگی کنم...ولی با پول فراوان!

واقعا هم او فقیرانه زندگی می کرد اما در حساب بانکیش پولهای فراوان داشت. او جهان را ندید، کشور ها و شهر ها را نگشت،زندگیش محدود به یک سالن فقیرانه شد که در آن صد ها و صد ها اثر نقاشی بوجود آورد.اصولا نبوغ و هنر در سطح وسیع و شدید  عزلت می طلبند.  

آنچه که او بوجود آورد نامی همیشگی برای خودش ، میراث بیش از یک میلیارد فرانک سابق فرانسه برای میراث برانش و تابلوهایی برای موزها و کلکسیونر ها که با دیدن آن لذت ببرند ، در حراجها بفروشند و بخرند.

پیکاسو در هیچ کدا م از اینها شرکت نداشت و نخواهد داشت.

شاید عاقلانه تر این باشد که قدری دنیا گردی و سیر جهان و معاشرت با بشر  و لذت از زندگی و در کنار خانواده بودن را با این روش ترکیب کرد.

امیر تهرانی

ح.ف