شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی
شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها (۳) ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی : باران می بارد ...پس زندگی شادمانه ادامه دارد ...


شبه یادداشتها (۳)

۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی

باران می بارد ...پس زندگی شادمانه ادامه دارد ...

 سه روز است که اینجا باران خوبی می بارد. چندی پیش اخطار دادند که باران پنجاه در صد از سال قبل  کمتر باریده است . اما این سه روزه قطرات حیاتبخش بارانها بر زمین و بر هرچه که هست بوسه زدند.

اکنون که در اتاقم هستم و از پنجره به بیرون نگاه می کنم ، قطرات باران را          می بینم که  بر  لبه دیوار مقابل در داخل حیاط   خورده و به هوا می جهند
گویی رقص زندگی را انجام می دهند و صدای شر شرشان  موسیقی امید               می نوازند
هوایی خنک است،
و نسیم جانبخش همراه با باران نیز می رسد...

و این واژه ها در ذهنم جان می گیرند:

وقتی باران می بارد،
یعنی آب هست،
یعنی زندگی هست،
یعنی امید هست،
یعنی آینده هست، 
خروارها خوشه گندم که به هوا پرتاپ‌می شوند،
کشتزارهای سبز و خرم که گهگاه باد آنها را به تکان وا می دارد، 
درختانی که از پری میوه ها شاخ خم کرده اند و فرو افتاده اند،
رودیهای خروشان پر از آب روان،
مخازن زیر زمینی پر از آب ذخیره،
یعنی همه چیز زنده خواهد ماند، 
که همه چیز از آب زنده است.

امیر تهرانی 

ح.ف

شبه یادداشتها(۲) ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی : جشن تولد و روز تولد عجیب من: ۲۸ خرداد


شبه یادداشتها(۲)

۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی

جشن تولد و   روز تولد عجیب من

دیشب خانواده عزیز تر از جانم ، همسر مهربان و شریک زندگیم ، فرزندان دلبندم ، عروس خانم  دوست داشتنیم و نوه ام ، این روحم و این ثمرم که البته در خواب بود برایم جشن تولد گرفتند. من شخصا برای خودم به این جشن معتقد نیستم ولی خانوده ام به آن باور دارند. البته خجالت دادند هدیه های زیبا دادند که دستشان درد نکند. 

بر طبق شناسنامه امروز روز تولد من است . گوگل هم  تولد مرا طبق برنامه جهانی که دارد تبریک گفت.درضمن لیست افرادمشهوری (هنرمندان و هنرپیشگان و یک سیاستمدار) را که در همین روز بدنیا آمده اند ارائه کرده بود. البته لحظه تولد من دیشب ساعت ۱۱.۳۰ به وقت تهران بود. یعنی هنوز ۲۸ خرداد نشده بود و یا در حال ظهور از پس پرده زمان بود و اندک اندک بدرون پیوستار فضا- زمان می خزید که من بدنیا آمدم.

 اما به هر حال شناسنامه مرا برای ۲۸ خرداد صادر کردند. وقتی لیست متولدین امروز گوگل را دیدم متوجه شدم که بجز دونفر اشخاص دیگر را اصلا نمی شناسم .این دونفر یکی پل مک کارتنی موسیقیدان و از گروه بیتل ها بود و دیگری هنرپیشه قدرتمند اسکاتلندی ریچارد مادن که برخی فیلمهای او را دیده ام و قابل تحسین است. اما من نه هنرپیشه هستم و نه به گروه بیتل ها علاقه داشتم.

به همین دلیل به سراغ ویکپدیا رفتیم و در فهرست متولدین افراد مشهور امروز آن جستجو کردم...ولی جل الخالق...اصلا از روز ۱۶ تا خود ۱۸  ژوئن که برابر با  ۲۶، ۲۷ و ۲۸ خرداد شمسی می شود هیچ شخصیت معروفی متولد نشده بود. مثلا دانشمندی، نویسنده ای ، فیلسوفی ، شاعری و...راستش نمی دانم آنان صبر کردند تا من بدنیا بیایم تا من در روز تولدشان با آنان شریک نباشم و یا این یک اتفاق محض بود...

ولی با توجه به آن که من آخرین ساعات روز ۲۷ ام خرداد بدنیا آمد احتمالا جای امیدی بود  که من خود را هم‌تولد با برخی ها بدانم که نسبت   به شخصیت آنها احساس  هماهنگی می کنم و اگر کسی اعتراض نکند دوست دارم هم تولد با آنان باشم. خوشبختانه افرادی بودتد و این اشخاص عبارت بودند از:

-ویلیام کروکس  شیمیدان و کاشف عنصر تالیوم

- فرانسوا یاکوب زیست شناس 

- محمد البرادعی  رئیس سابق انرژی اتمی

در ضمن  در  فهرست متولدین  ۲۸ خرداد نام عدی حسین فرزند صدام حسین هم آورده شده است. این دیگر قابل تحمل نبود. من ترجیح می دهم با البرادعی و کروکس و فرانسوا یاکوب هم تولد باشم اگر چه اصلا در  سطح آنان نباشم ...ولی نه هم تولد با پسر صدام حسین و آنهم بدترینشان یعنی ادمخواربنام عدی !

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی : برزخ یک نویسنده ایرانی


شبه یادداشتها

۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی


برزخ یک نویسنده ایرانی

یک خانم ایرانی بنام شهر نوش پارسی پور  کتابی با عنوان " برزخ" نوشته و در آن از یک گرد همایی ارواح پس از مرگ سخن گفته البته در قالب رمان!

خوبی خانم  شهرنوش این است که حداقل برخی حقایق را می گوید البته درباره خودش!مثل اینکه دوشیزه نبوده است. که  البته  به ما  هیچ ربطی ندارد  که چرا؟

ایشان د  ریک نوشتار کوتاه تحت عنوان : هنوزهم تکلیفم با خدا روش نیست...به شرح مصیبتهای دوران نوجوانی و جوانی خود پرداخته و با خدا به تنازع می رود و باز می گردد.

یعنی  علیرغم آن که خدا را پس می زند همواره در جستجوی خداست، تماما از خدا حرف می زند، همه حوادث زندگی خود  را با خدا می سنجد، تمام وجود ش بدنبال یک لحظه واقعی از سجده واقعی در مقابل خداست، اما چون سیر حوادث فعلی و جریان زمان طوری است که تبلیغ بر علیه خداباوری در جهان زیاد شده خانم پارسی پور هم‌ناچار است به  رسم زمان عمل کند.

 در حقیقت این خود نویسنده است که در برزخ گیر افتاده است. در ضمن  امروزه اگر پدری توی گوش بچه اش می زند که سیگار نکشد و یا درس بخواند و از این قبیل ... بنام خدا می زند.خوب دیگر این هم آثار خود را دارد.

..بعد جو خداناباوری هم که النکی مشنگ ها راه انداخته اند که البته برای منظور ات دیگری سر پا شده است وجود دارد و بنابر  این این خانم شهر نوش جرئت نمی کند بگوید : سجده می کنم.
  در ضمن در میان چند کلاس درس خوانده های ایرانی  این حرفها امروز خریدار دارد. چون ما که قرار نیست واکسن کرونا کشف کنیم ، یک پرفسور ترکیه ای کشف می کند. (کشوری که شصت درصد آن مسلمان و خدا باورند)- بنابر این همه گناه ها را به گردن خدا می اندازیم . و همش حرف می زنیم و با ژست جنگ با خدا خود را متفکر ، روشنفکر و با هوش نشان می دهیم. د  ر حالی که حتی   پیش آمدن  اسلام به  ایران، این سرزمین  کشوری مذهبی و خدا باور بود و یکی از دو ابر قدرت اصلی جهان بشمار می آمد.
کوروش کبیر با خدا باوری جهان را گرفت. بعد از آمدن اسلام هم هرچه دانشمند داشتیم هرچه شاعر و فیلسوف داشتیم که به حرمت آنان به ما احترام می گذارند همه خدا باور بودند: فردوسی، فارابی، ابوریحان ، رازی، ابن سینا، خوارزمی ، خواجه نصیر ، سعدی ، حافظ ، مولوی، نظامی و...همه خدا باور بودند و همه هم چون ستارگانی ابدی در  آسمان علم و ادب ایران و جهان می درخشند. بنابر این خدا ناباوری به هیچ وجه دلیل بر روشنفکری و یا بلند مرتبه بودن از لحاظ علم و دانش و صنعت، فکر، و اندیشه  و...نیست. امروز هرکس که کاری از دستش بر نمی آید  می گوید خدا ناباورم. 

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی: (۲) هنر یعنی ثروت !هنر یعنی نام جاودانه...



شبه یادداشتها

۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی (۲)


هنر یعنی ثروت !هنر یعنی نام جاودانه

امروز کتاب گلستان را ی خواندم به نصیحت حکیمی فرزانه به  پسرانش رسیدم که آنان را به فرا گرفتن هنر تشویق می کرد. فکر می کنم آنچه سعدی در ششصد سال قبل گفته حتما امروز قطعیت یافته است. چون دانستن هنرهایی مانند؛ خطاطی، نقاشی، مینیاتور، موسیقی، تذهیب، سفالگری، فرش بافی ، و از مهارتهای جدید، فیلمسازی، عکاسی ، طراحی، گرافیک، و دیگر هنرها و مهارتها زندگی صد ها و صدها نفر را متحول ساخته و حتی نام آنان را ماندگار ساخته است.


اما سخن سعدی:

  حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد.

 اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.

سخت است پس از جاه تحکم بردن

خو کرده به ناز جور مردم بردن

وقتی افتاد فتنه‌ای در شام

هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند

روستازادگان دانشمند

به وزیری پادشا رفتند

پسران وزیر ناقص عقل

به گدایی به روستا رفتند


امیر تهرانی

ح.ف

 

شبه یادداشتها ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی : من که هستم؟


ادامه از نوشتار پیشین

شبه یادداشتها 

۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شمسی


من که هستم؟


هر انسانی  ممکن است طی  دوران زندگی اش  بخاطر آرزوهای بر جای مانده و بعمل در نیامده تاسف بخورد؛  غمگین شود،سوز دلی پیدا کندو آهی بکشد. برای مثال کسی می خواسته پزشک موفقی شود، و پزشکی می خواسته بیمارستان و یا کلینکی برای خودش داشته باشد، معلمی می خواسته مدیر شود، کارمندی آرزو می کرده یک شرکت خصوص موفق داشته باشد و هیچ کدا م تحقق نیافته اند.

یا این که مدتی بیکار شده، مریص بوده ، هم اکنون در سن و سال بالای شصت پا درد دارد، فشار خون گرفته است.

آیا موارد فوق نشانگان یک انسان مفلوک و بدبخت است؟ بهیچوجه این طور نیست. 

چون خیلی هاآرزو داشتند معلم، پزشک ، کارمند و...بشوند نشدند و چیز دیگری شدند. یعنی آنان هم کاری سودمند ارائه کردند و در ازای آن زندگی خود را اداره نمودند.

بنابر این پاسخ پرسش : من که هستم؟ این است که : شما همان هستی که کاری انجام داده و بهره اش را برده است. شاید هم اثر مثبتی بر  جای گذاشته باشید . بنابر این جای غمگین شدن نیست.

من علیرغم هجوم گاه و بیگاه بیماریها چهل سال سابقه کار ثبت شده و تایید شده در پستهای کارمندی، مدیریت بازرگانی ، مدیریت عامل، تدریس و نویسندگی داشته ام. در همین بلاگهای پارسی شاید حدود ۵۰۰۰ نوشتار از خود بجای گذارده ام. حدود ۱۱ کتاب نوشته ام که چند تای آن به چاپ رسیده اند.  چرا دیگر افسرده باشم ؟

 توانایی من از لحاظ جسمی و فکری همین بوده و فکر می کنم وظیفه ام را انجام داده ام.

شوپنهاور فیلسوف آلمانی زمانی گفته بود و یا در جایی نوشته بود:

"در پاسخ به این که : من کیستم؟ باید بگویم من همان  مردی هستم که کتاب «جهان به مثابه اراده و تصور» را نوشته است.  اثری که  در آن  راه حل برای مشکل بزرگ هستی  ارائه نموده ام .شاید تمامی   راه حلهای پیشین را پاسخ من  بدون  استفاده  جلوه دهد... من چنین مردی هستم و  دیگر چه چیز ی قدرت دارد  در سالهای اندکی که پیش رو دارم، می تواند مزاحم من باشد."

امیر تهرانی

ح.ف