شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها ۸ آبان ۱۴۰۰ شمسی : جهل و جهل و جهل



شبه یادداشتها

۸ آبان ۱۴۰۰ شمسی


جهل و جهل و جهل

بقراط حکیم معروف یونان باستان :بهره من از دانش و حکمت تنها این بود که بر جهل خود دانا شدم.

راستش در این جمله و گفتار رازی بزرگ نهفته است که شرح درد و رنج و سرگشتگی انسان در دوران زندگی را باز تاب می کند.
 بیاییم این طور فکر کنیم که ما در جهل غوطه وریم، از هیچ چیز هیچ چیز نمی دانیم و یا اگر می دانیم خیلی اندک می دانیم...بی شک بلاهایی بر سرمان خواهد آمد و به گرفتاری ها و مشکلاتی دچار می شویم که زندگی را هم چون طوفان سهمگین در نظرمان جلوه گر می سازد.
 برای مثال فرض کنیم مسیر بازگشت ما به خانه در شب هنگام پر از چاله و حفره است و چراغهایی خیابانی نیز روشن نیست. در ضمن خود ما هم وسیله روشنایی مثلا یک چراغ قوه همراه نداریم. بطور قطع سالم به منزل نخواهیم رسید.
کل زندگی فردی و اجتماعی همین گونه است. انسانها و اجتماعاتی که نمی دانند چه حفره ها و چاه هایی بر سر راه آنان هست و قصد دانستن و شناسایی آنها را هم ندارند، با جهل و نادانی زندگی می کنند و هیچ وقت شهد  راحتی در زندگی را نخواهند چشید.
امیر تهرانی
ح.ف

شبه یاد داشتها :۵ آبان ۱۴۰۰ شمسی :بزرگترین اشتباه امپراطور حمله به روسیه نبود


شبه یاد داشتها

۵ آبان ۱۴۰۰ شمسی

بزرگترین اشتباه امپراطور حمله به روسیه نبود

ناپلئون زمانی اروپا را به وحشت فروبرد و جنگ را بر کشور های اروپایی  حاکم ساخته و سر انجام به روسیه حمله برد که در آنجا بر  خاک افتاد. خیلی ها حمله به روسیه را بزرگترین اشتباه ناپلئون می دانند که قطعا از لحاظ نظامی در ست است ، ولی بزرگترین اشتباه ناپلئون طرز فکر او بو د:

"من همیشه امپراتورم و در آینده وقتی نام لرد باتهورد، رئیس الوزرای شما (انگلیس) را فراموش کردند و نامهای دیگر که امروز جلوه می‌کند ازبین رفت، در قرنهای آینده من هنوز امپراتور خواهم بود! وجسم من در اختیار شماست ولی روح من آزاد است و تا پایان زندگی همان همّت و فعالیت دورهٔ فرماندهی اروپای مرا دارد و آن اروپا در آتیه در مورد رفتاری که نسبت به من شده‌است قضاوت خواهد کرد و شرمساری آن نصیب انگلستان خواهد شد. بد بختی و تیره روزی بنوبهٔ خود دارای مفاخر و محامد است. 

اگر من روی تخت سلطنت و در میان طرفداران خود می‌مردم ، چون حریفی نداشتم، دنیا آنطور که باید مرا نمی‌شناخت و تاریخ من برای او حکم رمز معما را داشت، ولی در سایهٔ این بدبختی، مرا آنطور که هستم مورد قضاوت قرار خواهند داد و اسارت سنت هلن حضور تاریخی مرا تصفیه و تکمیل خواهد کرد و این سنگستان تیره ، پایگاه رفیعی خواهد شد که مرا به تمام عالم نشان خواهد داد."

راستش چنگیز  مغول هم همین حرفها را می زد . کتابهای زندگی و سرگدشت او را بخوانید این نکته مشخص خواهد شد. هیتلر هم می گفت : "من از آسمان امده ام"

...بله! تاریخ  بعد از شماها شما را بیاد خواهد داشت ولی همراه با احساس وحشت عمیق  و انزجار زیاد.

امیر تهرانی

ح.

شبه یاد داشتها :۵ آبان ۱۴۰۰ شمسی :بزرگترین اشتباه امپراطور حمله به روسیه نبود


شبه یاد داشتها

۵ آبان ۱۴۰۰ شمسی

بزرگترین اشتباه امپراطور حمله به روسیه نبود

ناپلئون زمانی اروپا را به وحشت فروبرد و جنگ را بر کشور های اروپایی  حاکم ساخته و سر انجام به روسیه حمله برد که در آنجا بر  خاک افتاد. خیلی ها حمله به روسیه را بزرگترین اشتباه ناپلئون می دانند که قطعا از لحاظ نظامی در ست است ، ولی بزرگترین اشتباه ناپلئون طرز فکر او بو د:

"من همیشه امپراتورم و در آینده وقتی نام لرد باتهورد، رئیس الوزرای شما (انگلیس) را فراموش کردند و نامهای دیگر که امروز جلوه می‌کند ازبین رفت، در قرنهای آینده من هنوز امپراتور خواهم بود! وجسم من در اختیار شماست ولی روح من آزاد است و تا پایان زندگی همان همّت و فعالیت دورهٔ فرماندهی اروپای مرا دارد و آن اروپا در آتیه در مورد رفتاری که نسبت به من شده‌است قضاوت خواهد کرد و شرمساری آن نصیب انگلستان خواهد شد. بد بختی و تیره روزی بنوبهٔ خود دارای مفاخر و محامد است. 

اگر من روی تخت سلطنت و در میان طرفداران خود می‌مردم ، چون حریفی نداشتم، دنیا آنطور که باید مرا نمی‌شناخت و تاریخ من برای او حکم رمز معما را داشت، ولی در سایهٔ این بدبختی، مرا آنطور که هستم مورد قضاوت قرار خواهند داد و اسارت سنت هلن حضور تاریخی مرا تصفیه و تکمیل خواهد کرد و این سنگستان تیره ، پایگاه رفیعی خواهد شد که مرا به تمام عالم نشان خواهد داد."


راستش چنگیز  مغول هم همین حرفها را می زد . کتابهای زندگی و سرگدشت او را بخوانید این نکته مشخص خواهد شد. هیتلر هم می گفت : "من از آسمان امده ام"

...بله! تاریخ  بعد از شماها شما را بیاد خواهد داشت ولی همراه با احساس وحشت عمیق  و انزجار زیاد.

امیر تهرانی

ح.ف


شبه یادداشتها : ۵ مهرماه ۱۴۰۰ شمسی : وقفه در یادداشتها



شبه یادداشتها

۵ مهرماه ۱۴۰۰ شمسی

وقفه در یادداشتها


چند روز نتوانستم یاداشت بنویسم زیرا یک سر ما خوردگی و یا بقول پزشکان گریپ و یا زکام در اینجا پیدا شده که خیلی ها را گرفتار کرده است. این بیماری برای دومین بار و یا سومین بار سراغ منهم آمد . مشکل این است که هم پزشک معالج و هم بیمار حتی اگربیمار  تب و سرفه نداشته باشد باز هم  احساس می کنند سایه کرونا بر سر بشریت سنگینی می کند. 

به همین دلیل در این یک ماهه این دومین بار است که از ریه من عکسبرداری کردند،که خود این موضوع    می تواند خطرناک باشد.

این بار که به بیمارستان رفتم جمعیت زیادی را دیدم که همه منتظر بودند تا توسط پزشکان اورژانس معاینه شوند. 

ضمنا در بخش ایزوله پانزده و یا شانزده نفر را برای تست pcr نگهداشته بودند. ..تا جواب این تست بیاید بیمار و خانواده او ۸ و یا ۹ ساعت در ترس بسر می برند.

در حقیقت انسانهای فعلی روی کره زمین به یک فضای وحشت برده شده اند و ترس و نگرانی جزو زندگی آنان شده است. 

حال نکته ای که می خواستم به آن بپردازم این است که شادمانی تصنعی در چنین مواردی (تا زمانی که منظم و راحت نفس می کشیم و نتیجه تستمان مشخص نیست)می تواند موثر باشد .

من در هر دو بار به تاکیکاردی هم مبتلا شدم(  ۹۰ تا ۱۱۲ ضربان قلب در هر دقیقه)...یک شب  به خواندن          جو کهای نوشته شده در فضای مجازی پرداختم ...خنده های پی در پی مرا از فکر تاکیکاردی رها کرد...پس از نیم ساعت دیدم ضربان قلبم عادی است.

فردا که بیمارستان رفتم باز تاکیکاردی آمده بود،‌ پزشک دستور الکتروکاردیو گرام داد...ولی وقتی نوار قلب نشان داد که مشکل قلبی ندارم  پس از نیم ساعت متوجه شدم ضربان قلبم عادی است.

باید به هوش بود...در صورت بروز مشکل با پزشک تماس گرفت ...تمام پروتکلها را رعایت کرد(ماسک، دوری از مراکز شلوغ، میهمانیها ، عروسیها ...) ولی ترسهای بی مورد هم می تواند مشکل ساز باشد.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : یکم آبان ۱۴۰۰ شمسی: پیر می شویم ولی خردمند نمی شویم

شبه یادداشتها : یکم آبان ۱۴۰۰ شمسی: پیر می شویم ولی خردمند نمی شویم

شبه یادداشتها

یکم آبان ۱۴۰۰ شمسی:

پیر می شویم ولی خردمند نمی شویم


بنجامین فرانکلین :تراژدی زندگی اینست که ما خیلی زود پیر می شویم و خیلی دیر خردمند.

راستش ما زود به دوران پیری می رسیم و البته برای برخی این دوران سنگین نیست . چون در   دوره جوانی به آنان  آن قدر خوش می گذرد که از رسیدن  دوران پیری زیاد ناراحت و غمگین نمی شوند، بلکه با انبوه خاطرات خوش دوران جوانی بازهم سر خوش اند.

ولی مصیبت حقیقی این است که هستند از ما انسانها که پیر می شوند ولی میزان خردمند شدن آنان یا اندک است و یا برابر با عدد صفر!

همین موضوع در مورد خانواده ها، خاندان ها و حتی سرزمین ها صدق می کند. آنان پیر می شوند ولی خردمند نمی شوند. به همین دلیل همیشه خانه و کاشانه اشان، خاندان هایشان و سرزمینشان در کشمکش و نزاع و درگیری و ترس و وحشت وبی عدالتی  و نا امنی بسر می برند... چون بزرگانشان به خردمندی نرسیده اند...اگر خردمند بودند بر علیه جریان زمانه حرکت نمی کردند بلکه جریان زمانه را مطیع خود می ساختند.

امیر تهرانی

ح.ف