شبه یادداشتها
۸ مهرماه ۱۴۰۰ شمسی
هدیه کوچک هدیه بزرگ
یوهان ولفاگانگ گوته نویسنده ، شاعر و متفکر آلمانی زمانی گفته بود:
"بنظر من، هدیه ای که موجب خوشنودی اندک شود بسیار ارزشمندتر از هدایای پر زرق و برقی است که وسواس و خودنمایی هدیه دهنده را نشان می دهد ، چون این هدایای نوع دوم تنها موجب می شوند ما خود را کوچک احساس کنیم."
واقعیت هم همین است ، اغلب هدیه های گرانقیمت برای آن است که برخی از ما انسانها بدنبال بزرگ کردن خود هستیم. در حالی که بزرگی واقعی ثروتهایی است که ما درون خود پرورش داده ایم، مانند؛ مهربانی، کمک به دیگران، تواضع، مودب بودن، احترام به دیگرا ن و...
امیر تهرانی
ح.ف
شبه یادداشتها
۵ مهر ماه ۱۴۰۰ شمسی
لبخند ها و اخمها مسری هستند:
حتما تا بحال شنیده اید که می گویند : خمیازه مسری است. یعنی اگر کسی در میان جمع خمیازه بکشد ب خی دیگر نیز شروع به خمیاز ه کشیدن می کنند.
همین مطلب در مورد لبخند و اخم صدق می کنند. دانیل گلمن متخصص علوم رفتار مغزی پس از ازمایش های متعدد که بر روی افراد مختلف شاد و عبوس و اخمو در مجاورت و بدور از یکدیگر بر روی آنان انجام داد به نتیجه جالب زیر رسید:
"در تمام موارد، بدون استثنا، حالت روحی فرد شاد و پر احساس به شخص سرد و کسل انتقال یافته بود. این انتقال جادویی چطور رخ می دهد؟
پاسخ این است که همگی ما به طور ناخودآگاه عواطف و احساساتی را که توسط شخص دیگر به نمایش گذاشته می شود تقلید می کنیم، ... تقلید از احساسات دیگران معمولا به شکلی ظریف و هوشمندانه انجام می شود. ... وقتی مردم چهرهی خندان یا ناراحتی را میبینند، عضلات چهرهی خودشان هم به تقلید از آن دچار تغییرات محسوسی میشود که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود ولی به کمک گیرندههای حسی الکترونیکی قابل مشاهده است."
امیر تهرانی
ح،ف
شبه یادداشتها
۵ مهر ماه ۱۴۰۰ شمسی
گلهای سر سبد مردم جهان چه کسانی هستند؟
-آیا تا بحال شده است که از کسی تعریف کنید و او شرمنده شود، صورتش سرخ شود، و سعی کند حرف و سخن را عوض کند تا تعریف و تمجید ا و متوقف شود؟
-و یا هر گز اتفاق افتاده که از کسی انتقادی بکنید و یا عیبی بگویید ولی او در میان جمع سکوت کند و بعدا بطور خصوصی با شما درد دل کند و انتقاد و عیبگویی را شما پاسخ دهد؟
- آیا هرگز دوستی ، همکاری، و یا خویشاوندی داشته اید که کار نیکی در حق شما کرده باشد ولی هرگز شما متوجه نشده باشید تا این که اتفاقا و توسط دیگری به این موضوع پی ببرید؟
- آیا کسی را می شناسید که شما در حق او بدی ، بی احترامی و...کرده باشید ، ولی زمان گرفتاری بدون منت گذاردن به شما کمک کند؟
اگر با چنین کسانی سر وکار دارید، قدر آنان را بدانید که اینان گل سر سبد جهانیان هستند.
امیر تهرانی
ح.ف
شبه یادداشتها
۴ مهر ماه ۱۴۰۰ شمسی:
از سیصد تومان تا سیصد میلیون تومان
چندی سال پیش اتفاق افتاد . بین مسافری جوان و راننده تاکسی بر سر پرداخت سیصد تومان جر وبحث در گرفت . با هم در گیر شدند. راننده با یک وسیله قتاله بر سر مسافر کوبید. مسافر نقش زمین شد. خون از سر مسافر روی زمین جاری شد و ناگهان چشمهایش در حدقه به دوران در آمد و پلکها بر روی هم فرو افتاد و سکوتی وحشتناک در اطراف فضای حادثه بوجود آمد .
راننده که متوجه طوفان حادثه نبود دور خود می چرخید و آلت قتل را در هوا می چرخاند و می گفت: پول مرا کم می دهی؟ از حلقومت بیرون می کشم.
ناگهان سکوت مرگبارو وحشتناک در همشکسته شود و راننده فریاد های عاب ان را شنید که مدام می گفتند : " جوان مردم را کشت." آن موقع بود که فهمید زندگی خود را تباه کرده است.
چند هفته بعد دادگاه راننده را بخاطر قتل عمد(استفاده از وسیله قتاله) به اعدام محکوم نمود. به او گفته شد که اگر خانواده مقتول رضابت بدهند می تواند با پرداخت سیصد میلیون تومان از اعدام نجات پیدا کند.
حس " وجود" و سفر به " موجود"
ارسطو و ابن سینا هردو می گویند که " وجود" مهمترین موضوع فلسفه است. و این که متفکران همیشه می خواسته اند بدانند این " وجود" چیست. ابن سینا نتیجه می گیرد که معنی" وجود" خود بخود در ذهن نقش می بندد.
اما بنظر من ما در دو جا به مفهوم" وجود " بهتر پی می بریم :
-زمانی که تنها ی تنها هستیم .در این زمان است که به چیزی به اسم " وجود" خودمان پی می بریم.
- و زمانی که در خیابان و ازمیان خیل جمعیت در حال عبور هستیم ، به آنان از زیر چشم نگاه می کنیم ، خودمان را در میان آنان می یابیم و می گوئیم: این من هستم که در میان جمع راه می روم. به مشکلاتمان به داشته هامان به نداشته هامان به آرزوهامان می اندیشیم و سپس از درون خود در آمده به مردم فکر می کنیم و با خود می گوییم: اینان چه در سر دارند؟ غم؟ شادی؟ طرحی نو؟درجازدن؟ ...اینان چه نوع "موجوداتی" هستند؟ من چه نوع " موجودی " هستم؟در اینجاست که " موجود" بدادمان می رسد و از حیرت نجات پیدا می کنیم.
امیر تهرانی
ح.ف
شبه یادداشتها
۴ مهر ماه ۱۴۰۰ شمسی
فقط سه قدم تا بهشت فاصله است
بر خی از ما از انسانها از فضای باز می ترسیم ، و وقتی در آن هستیم نفسمان تند می شود ، قلبمان سریعتر می زند،برخی دیگر از فضای بسته می ترسیم، حالت فرار به ما دست می دهد،...اما خیلی از ما از بیابان بی حاصل و لم یزرع وسیع که در ذهن خود ایجاد کرده ایم نمی ترسیم. بیابانی که می تواند به بوستانی پربار تبدیل شود و در آن درختان مهر و محبت و آرامش و توکل به خالق هستیها کاشته شوند.
اگر این تغییر صورت گیرد آن بیابان دهشت زا به بهشت مبدل می گردد. و برای ایجاد چنین بهشتی باید فقط سه قدم بر داریم و آن سه قدم این ها هستند:
- فکرمان را از منفی به مثبت بر گردانیم.
-تنفر را برداریم و محبت بجای آن بگذاریم.
-آرزوهای بی حاصل را به اندیشهای سازنده تبدیل کنیم.
امیر تهرانی
ح.ف