شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها :۲۷ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : هوش های ما



شبه یادداشتها

۲۷ شهریور ۱۴۰۰ شمسی


هوش  های ما

امروزه به دونوع هوش بعنوان هوش اصلی  باور دادند؛ هوش عاطفی و هوش علمی: هوش عاطفی از احساس هدایت شده سرچشمه می گیرد و ما را در موقع بحرانی از افسردگی، در ماندگی و فلج شدن روح جلوگیری می کند. 

هوش علمی از دانش و آگاهی  نشات می گیرد و ما را در مسیر درست ، علمی و منطقی قرار می دهد و این سنگ بنای اصلی پیشرفت و تمدن است.

هر دو نوع هوش باید در ما بو جود آیند و تکمیل و ترلیت شوند . این وظیفه فقط بخود ماست.

امیر تهرانی

ح.ف


شبه یادداشتها : ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : یک تکه از مغزش پریده بود


شبه یادداشتها  

۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی


یک تکه از مغزش پریده بود

عشق خوب است و می تواند سرچشمه گذشتها باشد، می تواند موجب خلاقیت شود، می تواند پیوندها را قوی و ممکن سازد، می تواند بسازد و بهبود بخشد.می تواند نا ممکن ها را ممکن سازد.

اما اگر عشق حالت وسواسی بخود گیر حتما درد سر آفرین خواهد شد و چه بسا بجای آن که بسازد همه چیز را بسوزد. فقط هوشمندی و آگاهی و دانستن و اراده قوی انسان را از عشق بیمار گونه دور می نماید.

عشق اگر به شیدایی و بیخودی برسد پریشانی ببار می آورد. من نمونه آن را سراغ دارم . سالها پیش مدیریت بازرگانی شرکت و کارخانه آبرومندی را داشتم. مدیر عامل ۴۶ ساله این شرکت ناگهان عاشق منشی ۱۹ ساله شرکت شد. هر چه با او صحبت شد اثری نبخشید. با خانواده اش که بسیار محترم بودند مشکلات فراوان پیدا کرد. شبها درخیابانها به راه می افتاد و د ر اطراف خانه دختر قدم می زد.

او انواع قرصهای خواب آور را مصرف می کرد و اثر نمی بخشید. روزی درشرکت حالش دگر گون شد و او را به بیمارستان بردیم. در آنجا از او الکترو آنسفالوگراف و یا همان نوار مغزی گرفتند. مطلبی که آنجا به ما گفتند خیلی عجیب بود: یک تکه از مغزش پریده است...این جمله را کسی که از اوونوار مغزی گرفته بود گفت. منظورش این بود که بیمار دچار آترفی یا کوچک شدن یکی از بطن های مغز شده است.


عشق هم‌باید با خرد و دانایی و هوشمندی همراه بوده و عشق یک سویه نباشد .عشق یک سویه حاکی از ضعف شخصیتی است.

امیر تهرانی

ح.ف

شبه یادداشتها : ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : ما که بودیم؟ بیش از نیمی از دنیا؟


شبه یادداشتها

۲۷ شهریور ۱۴۰۰ شمسی


ما که بودیم؟ بیش از نیمی از دنیا

من اصولا علاقه ای به ور رفتن با افتخارات گذشته و از دست رفته ندارم. چون فقط  به افتخارات جاویدان    می توان افتخار کرد. 

فردوسی و شاهنامه اش، محمد زکریای رازی و کشفیات و کتابهایش ، پو رسینا با کتاب هایش بویژه کتاب قانونش که با کتاب حاوی رازی پانصد الی ششصد سال تنها کتابهای معتبر تدریس علم طب و کتابهای معالجه و درمان جهانی بودند، سعدی با گلستان و بوستانش ، خیام با ترانه هایش، حافط بادیوان و شعرهایش، مولوی با کتاب جهانگیر مثنویش، خواجه نصیر الدین طوسی با افتخارات علمیش و... مانند اینها که همه  افتخارات ماندنی است

اما امروز فهرستی را در سایت " جستجوی اسناد" دیدم که شهر های ایران را لیست کرده بود. به نامهای شهر ها دقیق شوید:


استان های ایران ساسانی

بنابر سنگ نوشته شاپور یکم در بن خانک (کعبه زرتشت) در کنار نقش رستم شاهنشاهی ساسانی به چندین استان بخش بندی میشد که نام آن ها در زیر آمده است:

1. پارس
2. پهلو (لرستان)
3. هوزستان (خوزستان)
4. میشان (بصره و کویت)
5. آسورستان (سوریه)
6. نود اردخشیرگان (کردستان)
7. اربایستان (اربستان و همان عربستان)
8. آدوربادگان (آذرپادگان)
9. آرمین (ارمنستان)
10. ویروزان (گرجستان)

11. آران (بادکوبه)

12. سگان (کرانه دریای سیاه)
13. بالاسگان (داغستان)
14. کف کوف (کوه قاف، قفقاز)
15. پادیش خوارگر (گیلان و مازندران)
16. ماد (همدان)
17. گورگان (گرگان)
18. مرو
19. هری (هرات)
20. ابرشهر (خوراسان)

21. کرمان
22. سکستان (سیستان)
23. تورگیستان (توران)
24. مکوران (مکران)
25. پردان (بلوچستان)
26. هیند (پیرامون رود سند)
27. کوشان شهر (کاشغر چین)
28. سغدیانا (تاجیکستان)
29. چاچ (تاشکند)
30. مازون شهر (عمان)

بله ! قطعا شما هم زیر لب زمزمزمه می کنید: ما که بیش از نمی از دنیا بودیم!
امیر تهرانی
ح.ف

شبه یادداشتها: ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : سرنوشت جام جم


شبه یادداشتها

۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی

سرنوشت جام جم 

در منابع مربوط به تاریخ باستان ایران گفته شده که  جمشید شاه و یا کیخسرو جامی داشتند اسرار آمیز که      می توانستند با نگاه کرن درون آن جهان را نظاره کنند.

پیش از این که به سرنوشت جام جم اشاره کنم از قول پرفسور ادوارد براون  و از کتاب یکسال در میان ایرانیان گزارشی را می آورم که در ارتباط با وسائل جهان بینی است.

براون در یکی از شهرهای ایران با یک پیشگوی ایرانی ملاقات می کند و ایرانی سعی می کند توجه پرفسور براون را به قدرتهای شگرف خود جذب کند،  از جمله آن که به او می گوید : شما هر چه را که می خواهید در هر جائی که می خواهید پنهان کنید و من با نگاه کردن بدرون جامی بر نجین مکان اختفای شئ مورد نظر شما را نشان    می دهم.

براون این مطلب را در کتاب " یک سال در  میان ایر انیان "  مطرح کرده است که کتابی مشهور است و اطلاعات خوبی در مورد ایران دوره قاجار بدست می دهد.

اما جام جهان بین خود یک شی و یا یک وسیله اسطوره ای است که در فرهنگ و ادب ایران نیز جای ویژه خود را دارد.از این جام که به جام  گیتی‌نما ی جمشید و کیخسرو معروف است ، گزارشهای گوناگونی در دست است از جمله آن که در یک روایت نقالی آمده است که جام جم از دست جمشید شاه باستانی  رها شده و در رود جیحون افتاده است .بر خی گزارشات اساطیری می گویند که این جام در دخنه رستم است. و گزارشات اساطیری می گویند که این جام مجددا در دستان کیخسرو شاه دیگر باستانی ایر ان قرا ر گرفت و او آنرا در رود خانه جیحون یافت.

اگر پیگیری پرونده جام‌جهان بین جمشید و کیخسرو شاهان قدیم ایران ممکن نباشد ولی می توان ادعا کرد که دانش و صنعت جدید جام جهان نمایی ساخته که امروزه در دستان اکثریت مردم کره زمین قرار گرفته است. بله موبایل و یا همان تلفن همراه را می گویم که بشرط وصل شدن به اینترنت شما می توانید با هر کس که بخواهید در آن طرف کره زمین صحبت کنید و او را ببینید. این دستگاه که به احتمال مانند تراشه کوچکی می شود و در کف دستان بشر قرار می گیرد که زحمت حمل و نگهداری نیز نداشته باشد سر انجام به جام جهان نمایی تبدیل می شود که باستانیان در پی داشتن آن بودند.

امیر تهرانی

ح.ف


شبه یادداشتها : ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : یک تکه از مغزش پریده بود


شبه یادداشتها  

۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی


یک تکه از مغزش پریده بود

عشق خوب است و می تواند سرچشمه گذشتها باشد، می تواند موجب خلاقیت شود، می تواند پیوندها را قوی و ممکن سازد، می تواند بسازد و بهبود بخشد.می تواند نا ممکن ها را ممکن سازد.

اما اگر عشق حالت وسواسی بخود گیر حتما درد سر آفرین خواهد شد و چه بسا بجای آن که بسازد همه چیز را بسوزد. فقط هوشمندی و آگاهی و دانستن و اراده قوی انسان را از عشق بیمار گونه دور می نماید.

عشق اگر به شیدایی و بیخودی برسد پریشانی ببار می آورد. من نمونه آن را سراغ دارم . سالها پیش مدیریت بازرگانی شرکت و کارخانه آبرومندی را داشتم. مدیر عامل ۴۶ ساله این شرکت ناگهان عاشق منشی ۱۹ ساله شرکت شد. هر چه با او صحبت شد اثری نبخشید. با خانواده اش که بسیار محترم بودند مشکلات فراوان پیدا کرد. شبها درخیابانها به راه می افتاد و د ر اطراف خانه دختر قدم می زد.

او انواع قرصهای خواب آور را مصرف می کرد و اثر نمی بخشید. روزی درشرکت حالش دگر گون شد و او را به بیمارستان بردیم. در آنجا از او الکترو آنسفالوگراف و یا همان نوار مغزی گرفتند. مطلبی که آنجا به ما گفتند خیلی عجیب بود: یک تکه از مغزش پریده است...این جمله را کسی که از اوونوار مغزی گرفته بود گفت. منظورش این بود که بیمار دچار آترفی یا کوچک شدن یکی از بطن های مغز شده است.


عشق هم‌باید با خرد و دانایی و هوشمندی همراه بوده و عشق یک سویه نباشد .عشق یک سویه حاکی از ضعف شخصیتی است.

امیر تهرانی

ح.ف