شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی : یک تکه از مغزش پریده بود


شبه یادداشتها  

۲۶ شهریور ۱۴۰۰ شمسی


یک تکه از مغزش پریده بود

عشق خوب است و می تواند سرچشمه گذشتها باشد، می تواند موجب خلاقیت شود، می تواند پیوندها را قوی و ممکن سازد، می تواند بسازد و بهبود بخشد.می تواند نا ممکن ها را ممکن سازد.

اما اگر عشق حالت وسواسی بخود گیر حتما درد سر آفرین خواهد شد و چه بسا بجای آن که بسازد همه چیز را بسوزد. فقط هوشمندی و آگاهی و دانستن و اراده قوی انسان را از عشق بیمار گونه دور می نماید.

عشق اگر به شیدایی و بیخودی برسد پریشانی ببار می آورد. من نمونه آن را سراغ دارم . سالها پیش مدیریت بازرگانی شرکت و کارخانه آبرومندی را داشتم. مدیر عامل ۴۶ ساله این شرکت ناگهان عاشق منشی ۱۹ ساله شرکت شد. هر چه با او صحبت شد اثری نبخشید. با خانواده اش که بسیار محترم بودند مشکلات فراوان پیدا کرد. شبها درخیابانها به راه می افتاد و د ر اطراف خانه دختر قدم می زد.

او انواع قرصهای خواب آور را مصرف می کرد و اثر نمی بخشید. روزی درشرکت حالش دگر گون شد و او را به بیمارستان بردیم. در آنجا از او الکترو آنسفالوگراف و یا همان نوار مغزی گرفتند. مطلبی که آنجا به ما گفتند خیلی عجیب بود: یک تکه از مغزش پریده است...این جمله را کسی که از اوونوار مغزی گرفته بود گفت. منظورش این بود که بیمار دچار آترفی یا کوچک شدن یکی از بطن های مغز شده است.


عشق هم‌باید با خرد و دانایی و هوشمندی همراه بوده و عشق یک سویه نباشد .عشق یک سویه حاکی از ضعف شخصیتی است.

امیر تهرانی

ح.ف






نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد