شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی
شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

دهکده دیوانگان

کلاویخو نماینده شاه اسپانیا در زمانی که تیمور لنگ بر آسیا حکم می راند و خون انسانها را هم چون باران بر زمین می ریخت در راس یک هیات اروپایی و برای ایجاد دوستی بیشتر بین اروپا و حکومت تیمور به ایران نیز سفر می کند و از مناطق متعدد سرزمینمان می گذرد.

کلاویخو سفرنامه ای دارد و شرح روز به روز این سفر را نوشته است. بنابر گزارش او در مسیر بازگشت وقتی از ارزنجان به سمت خوی طی مسیر می کرده به دهکده ای بنام «دلیلار کنت»می رسد که معنای آنرا او و احتمالا بر اساس گفته های مردم محلی به «ده دیوانگان» تعبیر کرده است. 

سپس او دیوانگان را اینطور معرفی می کند که  این دیوانگان گروهی از مردم این دهکده هستند،که  همه وارستگان و دست از دنیا شستگانی هستند که لباسی کهنه بر تن دارند و مردم برای تبرک و دعا به نزد آنان می آیند . آنان در گرما و سرما با همان لباس مندرس و‌کهنه و با پای پیاده در جاده ها حرکت می کنند .

میماند که انسان دریابد :دیوانه کیست؟و عاقل کیست؟

کلاویخو گزارش می کند که تیمور خونریز وقتی به دهکده دیوانگان می رسد شبی را نزد بزرگ این دیوانگان منزل می کند.

 در تاریخ گزارشاتی موثق داریم که یکی از مردان راه خدا موفق شده بود برای صدها و صدها تن از مردمان که به حکم تیمور به مرگ محکوم شده بودند حکم نجات از مرگ بگیرد. بطور حتم  بخاطر همین  ویژگیهاست  که سعدی شیرازی سروده بود:

شب مردان خدا روز جهان افروز است.

هم چنین این گزارش مرا به یاد مردی بنام «آقا نباتی» می اندازد که بر روی الاغی سوار می شد و در محله های دور و نزدیک حرکت می کرد و به مردم نبات مجانی می داد. 

من همیشه در این فکر بودم که چرا آقا نباتی از مردم هیچ گونه پولی قبول نمی کند. چرا او اصرار دارد حتما نباتها را از او‌بپذیرند، آنهم مجانی! 

 بعد ها از مادر عزیز خود شنیدم که آقا نباتی کشاورزی می کرد و از این را ه  امرار معاش می نمود.

در ضمن خانه او در مرز ورودی به تهران منزلگاهی رایگان برای بیمارانی بود که برای معالجه به تهران می آمدند و جایی برای اسکان خود و بیمارشان نداشتند.

ایکاش آقا نباتی دیگری نیز پیدا می شد تا هموطنان عزیز و محترمی را که از شهر ها و روستاهای ایران به تهران می آیند تا بیمارشان را در بیمارستانهای تهران معالجه کنند بطور موقت  در جایی آبرومند اسکان بدهد. چون بسیاری از این عزیزان شبها در کنار خیابان و در پناه دیوار همان بیمارستان ها می خوابند که عزیزشان در آن بستری است.

آن باصطلاح دیوانگان که شب و روز در خدمت مردم بودند و آن آقا نباتی ها یا ناگهان از صفحه روزگار محوشدند و یا آن قدر تعداشان اندک شده که کفاف نیاز ها را نمی کنند.

  قطعا هم به همین دلیل   است که برخی از مردم گرفتار ما ناچار در پناه دیوار بیمارستانی و در  پیاده رو خیابانی می خوابند.

امیر تهرانی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد