شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : آمدن یا آوردن


شبه یادداشتها

آمدن یا آوردن

یک نفر نویسنده و فلسفه گر فرانسوی حرفی در باره جهان سوم زده که هم  الهام بخش است  و هم گریه آور:

" جهان سوم جایی است که مردمانش به فکر " آمدن" یک روز خوب هستند. ولی هرگز به فکر "  آوردن" آن نیستند. "

این نه تنهادر باره جهان سو م بلکه در باره بسیاری از  خود جهان سومیها هم  صدق می کند. آنها بدنبال ثروتند بدون آنکه در پی آن  باشند، بدنبال تحول هستند بدون آنکه برایش کار   کنند و زحمت بکشند، می خواهند در علم و دانش پیشرو باشند فقط به گذشته می نازندو... .

امیر تهرانی

شبه یادداشتها :من یک غاز نیستم

شبه یادداشتها

من یک غاز نیستم

دیوید هیوم فیلسوف معروف یک مثال جالب در مورد تبعیت از دیگران دارد که در آن به شرح حال یک غاز می پر دازد:

"دهقانی به یک غاز غذا می دهد. ابتدا حیوان ترسو مردد است و به این فکر می کند که: «چه اتفاقی افتاده است؟ 

چرا او به من غذا می دهد؟» موضوع هفته ها ادامه پیدا     می کند تا اینکه بالاخره تردیدهای غاز از بین می رود. بعد از چند ماه غاز مطمئن می شود که: «من در قلب دهقان جا دارم.». 

هرچه این غذا دادن ادامه می یابد تاییدی بر این باور او است. در حالی که غاز کاملا از خیرخواهی دهقان مطمئن شده است. یک روز در کمال ناباوری از قفسش بیرون کشیده می شود و کشاورز سرش را می برد. این غاز قربانی تفکر استقرایی شده است. تفکری با گرایش ترسیم نوعی یقین و اطمینان عالم گیر بر پایه مشاهدات منفرد."

با جوانان خود صحبت کنید پای درد دلشان صبورانه بنشینید متوجه خواهید شد که بسیاری از  آنان به یک غاز فکری تبدیل شده اند. بطوریکه هرچه درو کنندگان که همان پاشندگان دانه می باشند  بگویند اینان بدون کوچکترین تحقیق و بررسی باور می کنند. 

دیوید هیوم، فیلسوف قرن هجدهم، این تمثیل را برای هشدار دادن نسبت به خطرات این نوع تفکر به کار  می برد. 

پس این  تنها غازها نیستند که در دام این نوع از تفکر گرفتار می شوند بلکه برخی از انسانها نیز خواسته و ناخواسته گوش به حرفهای بی اساس شکارچیان دارند که در اصل همه یک سخن می گویند: هرچه دارید و به هرچه باور دارید بدور بریزید که حقیقت فقط و فقط در توبره ماست. 

امیر تهرانی


شبه یادداشتها چرا انسان را انسان نامیده اند؟


شبه یادداشتها

چرا انسان را انسان نامیده اند؟

روایت غربیها 

البته این نوشتار وقتی مفهوم پیدا می کند که انسان را بر اساس نام لاتینی آن یعنی humus بررسی کنیم. 

این مطلب را رو لو می در یکی از نو‌شتجا ت خود آورده است:

"هایدگر یک حکایت قدیمی از محبت  را نقل قول می‌کند که گوته هم در پایان فاوست آورده است:

«یک بار وقتی "محبت" از رودی عبور می‌کرد، توده‌ای گل رس دید؛ متفکرانه تکه‌ای برداشت و شروع کرد به شکل دادن آن. همان طور که داشت به آنچه ساخته بود، فکر می‌کرد، به ژوپیتر برخورد. "محبت" از او خواست در مخلوقش روح بدمد و ژوپیتر با خوشحالی پذیرفت. ولی وقتی "محبت" خواست نام خویش را به آن ارزانی کند، ژوپیتر مانعش شد و خواست نام خود را بر آن نهد. همین طور که "محبت" و ژوپیتر مشغول جروبحث بودند، زمین برخاست و مدعی شد که باید نام او را بر آن مخلوق بگذارند. زیرا "محبت" با بخشی از تن او، این موجود را ساخته است. 
این سه از ساتورن[خدای زمان] خواستند میانشان حکمیت کند و او این تصمیم را گرفت که به نظر عادلانه می آمد:
 از آنجا که تو ای ژوپیتر!  به او روح بخشیده‌ای،روحش را هنگام مرگش دریافت خواهی کرد؛ و از آنجا که تو،ای  زمین!  به او جسم بخشیده‌ای، جسمش به تو خواهد رسید. 
ولی از آنجا که "محبت" پیش از همه به او شکل داده، تا زمانی که این مخلوق زنده است، به "محبت" تعلق خواهد داشت؛ و از آنجا که بحثی درباره‌ی نام او میان شما درگرفته، اجازه دهید او را «انسان homo» بنامیم چرا که از humus (زمین) ساخته شده است. 

شبه یادداشتها: اقدامات لازم پیش از اقدام به خودکشی


شبه یادداشتها:

 اقدامات لازم پیش از اقدام به خودکشی


قبل از خودکشی حتما این کار ها را انجام دهید!

پس اگر قصد خود کشی دارید ابتدا سعی کنید:

- گره از کار کسی باز کنید !

-به در مانده ای کمکی کنید،!

-به غمزده ای دلداری دهید!

-از دوستی احوالپرسی کنید!

- بدیدن کسی که دوستش دا رید بروید!

- به درد دل کسی مثل خودتان  گوش دهید و اورا یاری فکری دهید که چگونه نجات پیداکند!

-به یتیمخانه ای بروید و بر چهره یتیمان لبخندی بزنید و از آنان دلجویی کنید!

-از بیماران عیادت کنید وبرایشان آرزوی سلامتی کنید!

...مطمئن باشید که از خودکشی منصرف خواهید شد.

امیر تهرانی

سرانجام چیزی اتفاق خواهد افتاد اگر...

شبه یاد داشتها

سرانجام اتفاقی صورت می گیرد:

برای رسیدن به موفقیت راه کارهای مختلف پیشنهاد شده است. از آن جمله مطلبی  است که جوزف کمبل می گوید:

"باید اتاق، یا ساعت یا روز معینی داشته باشید که در آن ندانید مطالب روزنامه های صبح چه بوده است، دوستانتان چه کسانی هستند، به چه کسی بدهکارید، چه کسانی به شما بدهکارند. این مکانی است که می توانید آنچه را هستید و می توانید باشید تجربه کنید و به منصه‌ی ظهور برسانید. این مکانِ پختگی خلاق است. شاید در آغاز، در این مکان اتفاقی نیفتد. اما اگر مکان مقدسی داشته باشید و از آن استفاده کنید، سرانجام چیزی اتفاق خواهد افتاد."

امیر تهرانی