شبه یادداشتها
۲۲ شهریور ۱۴۰۰ شمسی
بابا اینها را دیگر هیچ خدائی نفرستاده است.
من تقریبا دیر با آثار صمد بهرنگی آشناشدم، ولی به هرحال آشناشدم و این خود غنیمتی بود. امروز کتاب نامه های او را ورق می زدم که در صفحه ۳۳ آن مطلبی را یافتم که راست و پوست کنده و بدون هیچ گونه ابهامی سرچشمه بسیاری از بدبختیها ، غمها، و مشکلات بشری را توضیح میدهد:
" ...اما پیش از این هم برای بشر غم بوده است.نگاه کن ، بشر از هر طرف در غممحاط است: خدا با جهنمش که وصفش را جابجا توی قران آورده است- بشر را می ترساند، زلزله ها ، آتش فشانها، سیل ها ، رعد و برق
و...همگی بشر را می ترساند و زندگی را بر ایش تلخ می سازد.
اما اینها هیچکدام مهم نیستند.آنچه بشر با دست خودش می آفریند و با آن زندگیش را تلخ و اندوهگین
می سازد، بالاتر از اینهاست.از وقتی چشم گشوده ایم با این کلمات آشنا شده ایم:
دروغ ، فریب، حیله،ریا، خیانت ، نامردی، پستی ، بی وفائی، چاپلوسی، ناجوانمردی، نمک نشناسی و نا آدمی...اینها را هیچ خدایی نفرستاده است...هیچ زلزله و اتشفشان درعگو نیست...اینها را ما خود می آفرینیم..."
امیر تهرانی
ح.ف