شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

سرمستی بچه فین فینی های شوروی سابق


آلکساندر سولژنیتسین نویسنده نامدار روس علاوه بر این که داستان‌نویسی ماهر و زبده است ، در فن گزارش نویسی نیز یک اعجوبه بشمار می آید.او کتابی بنام«مجمع الجزایر گولاگ » دارد که شرح اوضاع و احوال تکان دهنده اردوگاه های کار سیبری در دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق بویژه دوران فرزند شیطان ژوزف استالین است. 

من شش بار این کتاب را خوانده ام. نسخه ای که من دارم ترجمه آقای توکل است که در نوع خود یک شاهکار بی همتاست وخود کتاب بالاتر از یک شاهکار ادبی پر معناست. زیرا متنش و طرز نگارشش و‌چیدن کلماتش در کنار هم یک کتاب دستی ادبی و گزارش نویسی بوجود آورده است.

او در صفحه ۱۸۱ از جاه و جلال بچه فین فینی هایی صحبت می کند که بی سوادی از ویژگی‌هایی آنان  بوده است. این موجودات که چون فلزات نادر کم یاب هم بودند  نتوانسته بودند دوره دبیرستان را تمام کنند، اما با گذراندن یک دوره سه ساله در یک مدرسه ویژه دوتاسر دوشی ستوانی دریافت می کردند که هر کدامشان  از  اندازه در جه های  نظامی همه ژنرالهای ارتش شوروی سنگین وزن تر بود.

این بچه فین فینی ها چنان غرق  جذبه و سرمستی بودند و چنان  در وجد عظمت گونه ای فرو رفته بودند که هیچ وزیری ، هیچ ژنرالی  و هیچ استادی چنین سرمستی و وجدی را در خود احساس نمی کرد.

اینان پس از آن دوره  سه ساله عوض می شدند ، بطوریکه حتی نحوه نگاه کردنشان به دیگران و حتی نحوه سر بر گردان نشان نیز عوض می شد. 

برای نمونه، وقتی به جلسه انستیتو علوم وارد می شدند ، همه جلوی پایشان از جای می پریدند. البته این بچه فین فینی در صدر مجلس نمی نشست ، بلکه در کنار رییس جلسه می نشست زیرا صدر مجلس بدرد همان دانشمند و استاد و ژنرال زحمت کشیده  و یا رییس مجلس می خورد  که فین فینی نبود و،دود چراغ خورده بود، استخوان خرد کرده بود و او بود که باید  جان بکند و مطلبی را به اطلاع برساند و سعی در اثبات دستور جلسه  داشته باشد . اما ناگهان آن بچه فین فینی نگاهی از زیر چشم به رییس تحصیل کرده زحمت کشیده می انداخت و با لحن بی ادبانه ای می گفت :«این کار را نمی توانید بکنید...چون دلایلی هست...» و آن وقت بود که کل حاصل جلسه انستیتو علوم به باد می رفت و هیچ کاری صورت نمی گرفت .

 مضافاً هیچ کس جرات نمی کرد قدم از قدم بر دارد. چون بچه فین فینی سابق این طور صلاح دانسته بود .

در ضمن بچه فین فینی وقت نداشت که تا آخر جلسه بنشیند، فقط پنج دقیق شرف حضور داشتند...باید به جای دیگری می رفتند  که حضور مبارکشان لازم بود.

این بچه فین فینی های سرمست و غرق در جذبه   وقتی شرف حضور داشتند و عالم و جهان هستی به وجود مبارکشان مزین بود، کسی حق نداشت از بچه فین فینی ها انتقاد کند که هیچ ! حتی کسی حق نداست مدح و تعریف آنان را کند...چون آنان از یک مقام قدسی و ملکوتی بر خوردار بودند.

پس به احتمال قوی اضافه کنیم که   امروزه اسمی از آنان وجود ندارد.   

منبع: کتاب مجمع الجزایر گولاگ 

امیر تهرانی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد