شبه یادداشتها
28 آبان 1401
"یکی از بد بین ترین و عنق ترین فیلسوفان یعنی آرتور شوپنهاور که برخی اوقات با خود ش نیز قهر بود و وقتی که زنده بود با نیم من شکر و عسل هم نمی شد او را قورت داد برای این پرسش پاسخ عجیبی دارد:
...اما اگر تمام خواهش ها به محض برانگیخته شدن برآورده شوند، انسانها چگونه در زندگی خود مشغول باشند و وقت خود را بگذرانند؟ تصور کنید نژاد بشر به مدینه فاضله نقل مکان کند، جایی که هرچیزی خود به خود به ثمر برسد و کبوتران درحین پرواز بیدرنگ کباب شوند، جایی که هرکس فورا محبوب خود را پیدا کند و در حفظ و نگهداری او هیچ مانع و مشکلی نداشته باشد. انسانها از دلزدگی خواهند مرد، یا خود را حلق آویز خواهند کرد، یا شاید با هم بجنگند، یکدیگر را خفه کنند یا بکشند. بنابراین دچار رنج و درد بیشتری از آنچه اکنون طبیعت برای آنها مقرر نموده، خواهند شد."
شاید بتوان این پاسخ را در ارتباط با پرسشهایی مانند پرسشهای زیر بکار برد:
-چرا شیطان وجود دارد؟