شبه یادداشتها
۲۷ مهرماه ۱۴۰۰ شمسی:
وطن و نظم شخصی مردم !اصلی که عمدا کنار گذاشتیم
توماس مان نویسنده معروف آلمان کتابی بنام" کوه جادو" دارد که شهرت جهانی برای او به ارمغان آورد.
البته امسال نیز مصادف با شصت و پنجمین سال در گذشت این نویسنده است.
او در کتاب کوه جادو تاریخ داستان را به سالها پیش از تاریخ نگارش باز می گرداند، مثلا از تاریخ امروز به صد و پنجاه سال قبل! او در جایی از این کتاب در حالی که شرح مسافرت یک جوان آلمانی به منطقه داووس در سوئیس را می دهد که جهت دیدار پسر خاله اش عازم آن کشور است، این نکته را به رخ می کشد که آن جوان آلمانی با انجام آن سفر هر لحظه از وطن و نظم دور می شد.
این نظم در آلمان امروز هم وجود دارد و همه شهرت آلمان در کار و زندگی بخاطر نظم مردم آن است.اخیرا فرزند یکی از اقوام نزدیک ما که در آلمان زندگی می کند تصمیم به ازدواج گرفت. برای ثبت قانونی ازدواج نیاز به محضر اسناد رسمی بود. زمانی که در خواست وقت کردند به آنان اعلام شدند بیش از چهار نفر نمی توانند همراه عروس و داماد به محضر بیایند ، آنهم با رعایت پروتکل های ماسک زدن و...
دیروز که با خانواده ام تلفنی تماس گرفتم گفتند که در کوچه مقابل طی ماه گذشته برای جوان سه جوان هر ده روز یکبار برای یک نفر حجله گذاشته اند که دو نفر د ر تصادف گشته شده اند درحالی که سوار بر موتور بودند و دیگری جوانی بوده که پایش شکسته بوده و در مراحل از این بیمارستا ن به آن بیمارستان در گذشته است.
هم چنین برایم تعریف کردند که چند شب پیش ساعت دو بعد از نیم شب از صدای وحشتناک یک تصادف مقابل خانه امان از خواب پریدیم.
به خیابان آمده و پیگیری کردیم مشخص شد یک جوان موتور سوار بدون داشتن کاسکت سر چنان با سرعت به اتومبیل در حال حرکت جلوی خود و از پشت کوبیده که خود موتور سوار از روی موتور بر روی زمین پرتاب شده و سر او بشدت به آسفالت خیابان برخورد کرده و فریاد می زند: من را به بیمارستان ببرید سرم از درد دارد می ترکد...بله ساعت ۲ بعد از نیمه شب...جوان ۱۷ و یا هیجده ساله در حال موتور سواری ....باسرعت زیاد و بدون کاسکت سر و بدون رعایت قوانین رانندگی...
این است که توماس مان از دوری نظم انسانها در وطن اش آنهم در ۱۵۰ سال پیش آنچنان تعریف می کند.
امیر تهرانی
ح.ف