شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی
شبه یادداشتها  : دیروز و امروز

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

حکایت سفیر روس و کشک و بادنجان


حکایت سفیر روس و کشک و بادنجان

نظرآقا یمین‌السلطنه با لهجهٔ ترکی شیرین خود می‌گفت: وقتی من خیلی جوان و در وزارت خارجه مترجم بودم، میرزا تقی‌‌خان امیرکبیر هر وقت سفرای خارجه را می‌پذیرفت مرا برای مترجمی احضار می‌نمود. روزی وزیرمختار روس ضمن مذاکره پیرامون یک موضوع سرحدی تقاضای بی‌مناسبتی داشت. امیرکبیر که هیچ‌گاه گوشش به شنیدن حرف‌های بی‌مورد بدهکار نبود، وقتی که مطلب را ترجمه کردم، در جواب گفت: از وزیرمختار بپرس که هیچ کشک و بادنجان خورده‌ای؟
وزیرمختار از این سؤال تعجب کرد. گفت بگوئید: خیر. امیر گفت: پس به وزیرمختار بگو، ما در خانه‌مان یک فاطمه خانم جانی داریم که کشک و بادنجان را خوب درست می‌کند. این دفعه وقتی که فاطمه خانم جان کشک و بادنجان درست کرد، یک کاسه هم برای شما خواهم فرستاد تا بخورید و ببینید چقدر خوش‌مزه است. آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم.
وزیرمختار گفت: به امیر عرض کنید خیلی ممنونم. اما در موضوع مورد گفت‌و‌گوی سرحدی چه می‌فرمائید؟ برای امیر ترجمه کردم. امیر در جواب اظهار داشت: به وزیرمختار بگوئید آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم جان، و همین. تا بالاخره وزیرمختار همین که دید جز آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم جان جواب دیگری نمی‌شنود با کمال یأس از جای برخاست و تعظیم کرد و مرخصی گرفت و رفت.

[امیرکبیر و ناصرالدین‌شاه، به کوشش سید علی آل داود، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۵۵۶-۵۵۷]

به نقل از alkhazanah.com

امیر تهرانی

ح.ف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد