ادامه از نوشتار پیشین
شبه یادداشتها
۱۶ خرداد ۱۴۰۰ شمسی
رویای حاج محمد تقی و تاسیس کارخانه ریسندگی
دیروز کتاب خاطرات و خطرات مهدیقلی خان هدایت را مطالعه می کردم مطلب جالبی را یافتم که حکایت از مشکلات ما مردم دارد و به خودمان هم ربط دارد. مهدیقلی خان هدایت که محله هدایت تهران هنوز هم بنام اوست سالها در دوره قاجار و پهلوی وزیر بود ونخست وزیر. درضمن کتاب هممی نوشت و ازجمله کتابهای همین خاطرات و خطرات است که من گزارش زیر را از این کتاب نقل می کنم تا نتیجه ای را که در نظر دارم بنویسم:
از رویای حاجی محمد تقی تا تاسیس کارخانهٔ ریسندگی در ایران
"حاجی محمدتقی شاهرودی خواب دیدهبود تهران را چراغان کردهاست، گفته بودند کار عامالمنفعه خواهی نمود، بخیال خودش نزد صنیعالدوله آمد و در آوردن کارخانهٔ کاغذسازی شور کرد، گفتند ریسمانریسی و چلواربافی اولی است.
قرار شد ریسمانریسی را مقدماٌ بخواهند پانزده هزار تومان حاجی گذارد و پانزده هزار صنیعالدوله.
کارخانه در حدود دو هزار و سیصد دوک تمام تاب سفارش شد و ده هزار تومان هم از پانزده هزار تومان را صنیعالدوله از حاجی قرض کرد شخصاٌ در ابتدا پنجهزار تومان داد و آن ده هزار تومان را بحاجی محمدتقی مقروض ماند تا در افراز با ورثه محسوب گشت.
کارخانه باین مایه انجام نگرفت، پدرم بیست و دو هزار تومان محل داشت به حاجی داد که یازده هزارش از من باشد و یازده هزارش از اخوی محمدقلیخان.
اسباب کار خانه رسیدهبود و بعضأ سوار شده بود، روز ۱۳ نوروز ناصرالدینشاه به بازدید کارخانه آمد. فرمودند لقبی که ما بمورد دادهایم صنیعالدولهگی به مرتضیقلیخان است و تمجیدها کردند. ..."
(یعنی اگر حاجی محمد تقی به رویا بینی و خواب دیدن متوسل نمی شد یا اصلا کارخانه تاسیس نمی شد و یا اگر می شد به هیچ وجه پانمی گرفت. همین نکته حکایت از واقعیتی دارد و آن این که چرا اروپا و غرب در آن زمان با آن سرعت پیشرفت کردند و ایران با همان سرعت در جا زد.)
امیر تهرانی
ح.ف