شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

شبه یادداشتها : دیروز و امروز

یادداشتهای روزانه از خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی

خوبی و بدی از کجامیآید؟

 فردریش نیچه کلام معقول و آموزنده ای در این ارتباط دارد و می گوید:

"همانا که آدمیان نیک و بدِشان راهمه خود به خویشتن داده اند. همانا که آن را نستانده اند، آن را نیافته اند و چون ندایی آسمانی بر ایشان فرود نیامده است."

 و به قول مولوی :

 این جهان کوهست و فعل ما ندا

امیر تهرانی

سه قانون ابدی عشق

گویا از گفته های اریک فروم است که در باره انواع عشق گفته بود:

"دوست دارم چون دوستم دارند." که همان عشق کودکانه است.

"دوستت دارم چون به تو نیاز دارم." که عشق رشد نیافته است.

"دوستم دارند چون آنان رادوست دارم. که عشق بالغانه است.

امیر تهرانی

راز بزرگ طبیعت؟

شبه یادداشتها

اپیکور متفکر خداناباور یونان قدیم گفته بود:

"سپاس بر طبیعت، این نگهبان مدیر و مدبر که ضرورت‌های زندگی را سهل‌الوصول، و آن‌چه را صعب‌الحصول است، غیرضروری آفرید."


پرسش ها چنینند؟
-طبیعت چگونه بوجود آمد؟
- اگر َطبیعت مدبر است و آفریننده پس چه تفاوتی با خدا دارد؟
- نمی شود گفت که طبیعت از ابتدا بوده است. چون بیگ بنگ و انبساط جهان می گوید که طبیعت ناگهان بوجود آمده است. پس از ابتدا نبوده است.
امیر تهرانی

از ترس تا دروغ

شبه یادداشتها

فرهنگ ترساندن  اغلب از خانواده و مدرسه شروع می شود . در آنجا ها ست که   کودک و نوجوان را از همه چیز و هر کس می ترسانند.

 این روش تخریبی تربیتی   باعث ایجا د قدرتهای منفی مانند دروغگویی و فرار از حقیقت می گردد. 

درنتیجه ایجاد این دو ویژگی منفی بنیان اعتماد در هم ریخته می شود. در ضمن کودک و نوجوان را در حالت انتظار نگاه می دارد تا هر زمان که فرصت دست داد یا دروغ بگوید و یا از روبرو شدن با حقیقت بگریزد.

از سوی دیگر جامعه ای که درو غگو زیاد در آن یافت می شود اعتماد ازبین می رود . ابرهای سیاه بی اعتمادی بر جامعه سایه افکنده   و  روزگار  افراد بسیاری را هم چون برگهای خزان در باد پاییز  به این سو و آنسو می برد . چون که اعتماد از بین رفته و انسانها از روی سیاست بازی با یکدیگر رفتار می کنند.

امیر تهرانی


شما فقط یک انسان هستی!

مشکل اصطلاح : خود را بشناس!

رولو می  می گوید : 

*بعضی  از صاحبنظران و متخصصان  معتقدند که عبارت اصلی یونانی «خود رابشناس» به معنی آن است که «بدان فقط یک انسان هستی».

 یعنی همان طور که ما در روان کاوی می‌گوییم، آنچه باید «پذیرفت» یا «با آن کنار آمد»، میل کودکانه‌ی ما به بازی در نقش خدا و نیازهمه‌جایی‌مان به اینکه طوری با ما رفتار کنند که انگار خداییم.

اغلب مشکلات نیز از همین آبشخور سرچشمه میگیرد .چون یک مرتبه انسانی بخود می قبولاند که او یک خداست.

 این خدای قلابی در هر شکل و فرمی می تواند ظاهر شود: پدری که اجازه نفس کشیدن به فرز ندش نمی دهد، معلمی که کشیده  می زند و با کمربند بجان دانش آموز می افتدو...همه اینان فکر می کنند باید خداوار اطاعت شوند. اغلب ونفرت ها و سرکشی ها روی همین پایه بنا می شوند.

امیر تهرانی