از سال ۱۳۳۴، بالتازار به همراه دکتر بهمنیار متخصص ایرانی روی کانونهای طاعون در شمال هندوستان مطالعه میکردند. سازمان جهانی بهداشت کاری مشابه را در جنوب هندوستان درخواست کرد.
به دنبال این کار به این نتیجه رسیدند که طاعون در شمال و جنوب هندوستان به یک شکل نگهداری میشود.حالا نوبت قاره آمریکای جنوبی بود که در سال ۱۳۳۹ انستیتو پاستور ایران را به کمک میطلبید:
برزیل کشوری است که ۸.۵ میلیون کیلومتر مربع مساحت دارد. در جراید و روزنامهها انتقادهایی از وضعیت بهداشتی منطقه جنوب شرقی برزیل مطرح میشد که محرومترین منطقه این کشور بود. به دنبال چندین مرگ مشکوک که احتمال میرفت بر اثر طاعون باشد.
وزیر بهداشت برزیل آن زمان که خود پزشک بود و حدود ده سال در این منطقه محروم کار کرده بود، از سازمان جهانی بهداشت تقاضای اعزام متخصصان بینالمللی را برای بررسی بیماریهای بومی این منطقه کرد.
کدام متخصصان بینالمللی در این حوزه صاحبنظر بودند؟ محققان انستیتوپاستور ایران با تجارب بینالمللیشان به کمک طلبیده شدند.
بالتا زار در اردیبهشت ۱۳۴۴ وارد برزیل شد.به دنبال درخواست برای رفتن به برزیل، بالتا زار افکارش را به کار و تحقیق در برزیل سوق داد. در بازگشت از برزیل بالتازار متوجه شد که انستیتو پاستور ایران عملا از نظر مالی در مرحله ورشکستگی است! ولی او با خوشبینی ذاتیاش و از طرف دیگر با شناخت بیستسالهای که از ایران داشت، در پاسخ نامهای به مولاره [محقق بخش طاعون انستیتوپاستور پاریس] که بسیار نگران این وضعیت بود, نوشت:«بحران مالی انستیتو پاستور ایران بعد از چند بازدید از طرف وزارت امور خارجه رو به بهبود است و این باعث خوشوقتی است...»
در ان زمان مجددا اپیدمی وبا در هند و پاکستان و افغانستان، در نزدیکی مرز مشترک با ایران رخ داده بود. مسلما وزارت بهداشت از انستیتوپاستور ایران درخواست کمک میکرد. آیا به اندازه کافی واکسن وجود دارد؟ بالتازار گزارشی را که سرگرم نگارش آن درباره طاعون برزیل بود، رها کرد و تمام وقتش را برای ساخت واکسن وبا اختصاص داد. هر روز حدود 400 هزار دوز واکسن در انستیتو آماده میشد. در نامهای به همکاران ایرانی خود از آنها خواست که درباره جزئیات کار تولید واکسن در جایی صحبت نکنند.
او در آخرین روزهای کاری در ایران در یادداشت های خود نوشت:
"روزهای آخر کاریام در ایران چه زیبا و پویا میگذرد؛ علاوه بر تولید، باید در پی بهبود کیفیت واکسن وبا هم باشم. مرحله خشک کردن از طریق انجماد (لیوفیلیزاسیون) در آخرین مرحله ساخت واکسن وبا را تمام کردهام. ساعت یک بامداد است و حالا میتوانم بروم و راحت بخوابم."
منبع : ماجراجوی طاعون، بالتازار نوشته ژان منبورگ ترجمه دکتر احسان مصطفوی
حالا می بیند چقدر شانس اهمیت دارد؟ چقدر نشستن و آرزو کردن مفید است؟ چقدر را ه های خیالی پیمودن سودمند است؟ هیچو هیچ و هیچ ...همه غلام کوشش خویشتن هستند.منتهی اگر سیستم کار یک اداره و موسسه بر اساس حساب و کتاب و کوشش نباشد آن زمان کوشش های فردی هم بجایی نخواهد رسید...باید نشست و منتظر شانس شد که آیا بیاید و یا نیاید.
پزشکان و پرستاران و بهیاران و جامعه پزشکی ایران امروزه در حال مبارزه با بیماری کرونا هستند و تعداد قابل توجهی از آنان جان بر سر این مبارزه گذارده اند. آنان توانسته اند از مرگ در سطح های بسیار وسیع جلوگیری کنند و این کار اندکی نیست.
امیر تهرانی
ح.ف